نقد فیلم Mangrove – قسمت اول مجموعه Small Axe

امتیاز دهید post

مجموعه‌ی پنج قسمتی Small Axe «تبر کوچک»، ساخته‌ی استیو مک‌کوئین، با یک درام دادگاهی درگیرکننده به نام Mangrove شروع می‌شود.

احتمالا این گزاره را شنیده‌ایم که همه‌ی داستان‌ها قبلا گفته شده‌اند. اما آیا واقعا اینگونه است؟ سوالم را به شکل دیگری مطرح می‌کنم؛ آدم‌های حاشیه‌‌ای و گروه‌های اقلیت چه سهمی از این هزاران داستان گفته شده دارند؟ داستان زندگی آدم‌هایی که روایت‌های مسلط آن‌ها را نایده گرفته است. کافی است به سینمای خودمان نگاه کنیم تا بیش‌تر ابعاد ماجرا برای‌مان روشن شود. چه زندگی‌ها، داستان‌ها و تجربه‌ها و روایت‌هایی که به کل محذوف‌اند. داستان اقلیت‌ها و آدم‌های حاشیه‌ا‌ی، روایتی از قصه‌های ناگفته است.

در سال‌های اخیر، فیلم‌های زیادی درباره‌ی مسائل نژادی و زندگی سیاه‌پوستان ساخته شده است. فیلم‌هایی که برخی‌شان موفق شده‌اند جوایز مهمی را از آن خود کنند و همچنین توانسته‌اند با استقبال گسترده‌ی مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شوند. بگذریم که برخی از این فیلم‌ها که تعدادشان کم هم نیست، نگاهی سودجویانه به این موضوعات و مسائل دارند. اما این مسئله به هیچ وجه دلیلی نمی‌شود که ماهیت تولید این فیلم‌ها را زیر سوال برد. تاریخ ناعدالتی و ظلم، تاریخ هزاران قصه‌ی ناگفته است. قصه‌هایی که زیر آوار روایت‌های رسمی و مسلط مدفون شده‌اند. بنابراین با گزاره‌های تکراری‌ نباید سراغ این فیلم‌ها رفت. با گزاره‌هایی مانند؛ دوباره‌ یکی دیگر از همان داستان‌های آشنا درباره‌ی مسائل سیاه‌پوستان. چطور است که این گزاره را درباره‌ی انبوه داستان‌های گفته شده‌ی دیگر به کار نمی‌بریم. آن وقت کافی است که در فیلمی با چند کاراکتر سیاه‌پوست روبه‌رو باشیم و به سرعت بگوییم: یک داستان نژادی دیگر.

مک‌کوئین در مجموعه‌ی Small Axe، در هر ایپزود یکی از همین داستان‌های ناگفته را روایت می‌کند. بیش‌تر اپیزودهای سریال کوتاه هستند و فقط قسمت اول آن Mangrove است که مدت زمان آن بیش‌تر از هشتاد دقیقه است. Small Axe، داستان زندگی آدم‌های معمولی‌ای را نشان می‌دهد که با مشکلات اجتماعی یک سیستم ناعادلانه مبارزه می‌کنند. سریال مک‌کوئین، از جهت قالب و رویکرد موضوعی‌اش، سریال انگلیسی دیگری به نام Play For Today را به یاد می‌آورد. سریالی که در قالب ۳۰۶ اپیزود، در فاصله‌ی سال‌های 1970 تا 1984 پخش می‌شده است. بسیاری از اپیزودهای این سریال به موضوعات سیاسی و فرهنگی، مصائب فقر، مبارزات کارگری، ناکامی‌های دولت رفاه و موضوعاتی از این قبیل متمرکز بودند.

اما بسیاری از قسمت‌های این سریال، نسبت به تغییرات جمعیتی انگلیس در آن زمان بی‌توجه بودند. در واقع مسائل مربوط به مهاجرت و همچنین تجربه‌ی جوامع سیاه‌پوستان در این سریال رد و نشان زیادی ندارد. همین سریال به ما نشان می‌دهد که چگونه مسائل سیاه‌پوستان در کشوری مثل انگلیس این میزان نادیده گرفته شده است. چگونه است که سریالی در ۳۰۶ اپیزود تقریبا یک ساعتی، جایی برای قصه‌های اقلیت‌های نژادی ندارد. مک‌کوئین در Small Axe، سراغ همان برهه‌ی زمانی رفته است که داستان‌های سریال Play For Today در آن می‌گذرد. اما مک‌کوئین عدسی دوربین خود را به سمت آدم‌هایی برده است که گویی در آن دوران وجود خارجی نداشته‌اند. آدم‌هایی که در همان زمان زندگی می‌کردند اما گویی داستان‌ها و مسائل‌شان آنقدر جذاب نبوده است که راهی به تلویزیون و پرده‌ی سینما پیدا کنند.

آیا تاکنون پیش خود فکر کرده‌اید که چرا در سینمای کلاسیک یک بازیگر اسطوره‌ای سیاه‌پوست در قد و قامت نام‌هایی مثل همفری بوگارت، جیمز دین و مارلون براندو نداریم. بدیهی است که این مسئله را نباید به پای برخی گزاره‌های نژادستیزانه بگذاریم. گزار‌ه‌هایی از این جنس که خب حتما بازیگر سیاه‌پوستی در حد و اندازه‌ی این نام‌ها وجود نداشته است. یا اینکه بازیگران رنگین پوست استعداد و مهارت بازیگریِ همتایان سفید پوست خود را نداشته‌اند. رد این موضوع را به شکل‌های مختلف در دوران معاصر نیز می‌توان پیگیری کرد. از این جهت سریال Small Axe، با مجموعه‌ی بازیگران متنوع و شگفت‌انگیز خود، کیفرخواستی علیه صنعت رسانه و سرگرمی است. کافی است قدرت خیره‌کننده‌ی بازیگری مجموعه‌ شخصیت‌های اصلی فیلم Mangrove را در نظر بگیریم. هر کدام از آن‌ها این قابلیت را دارند که در فیلم‌های بسیاری، نقش‌های قابل اعتنایی بر عهده داشته باشند. بخشی از قدرت ایپزود Mangrove، در اجرای درخشان بازیگرانش نهفته است.

هر کدام از قسمت‌های Small Axe، به عنوان فیلم‌های سینمایی مجزا شناخته می‌شوند. چنانچه که برخی از قسمت‌های سریال، پیش از نمایش در تلویزیون، نمایش‌های جشنواره‌ای نیز داشته‌اند. دو اپبزود اول سریال، Mangrove و Lovers Rock، در لیست فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره کن سال گذشته که به دلیل شیوع ویروس کرونا کنسل شد، قرار داشتند. Mangrove، در کنار دو قسمت دیگر سریال، در جشنواره نیویوک سال گذشته به نمایش درآمد و همچنین فیلم افتتاحیه جشنواره‌ی لندن بود. Mangrove در کنار Lovers Rock، در اکثر لیست‌های بهترین فیلم‌های سال ۲۰۲۰، در میان ده فیلم برگزیده دیده می‌شوند.

سال گذشته، در فیلم The Trial of the Chicago 7 «دادگاه شیکاگو هفت»، ساخته‌ی آرون سورکین، شاهد کیفرخواستی علیه سیستم عدالت کیفری آمریکا بودیم. در آن فیلم هفت نفر به اتهام رهبری جنبش مخالفت با جنگ ایالات متحده علیه ویتینام، مورد محاکمه قرار می‌گیرند. داستان از این قرار است که در سال 1968، در دادگاه شیکاگو علیه ۷ نفر به اتهام شورش و دعوت به آشوب کیفرخواستی صادر می‌شود. در اولین قسمت Small Axe، با داستان مشابهی روبه‌رو هستیم که می‌توانیم آن را دادگاه مانگرو ۹ بنامیم. داستان Mangrove، نیز در سال 1968 شروع می‌شود؛‌ جایی که یک مهاجر اهل کشور ترینیداد و توباگو به نام فرانک کریشلو، در حال افتتاح رستوران کارائیبی خود به نام Mangrove است. رستورانی که به عنوان پاتوقی برای جامعه‌ی سیاه‌پوستان آنجا تبدیل می‌شود و به دلایل غیرواقعی، به صورت متعدد هدف یورش‌های گاه و بی‌گاه پلیس‌های آنجا قرار می‌گیرد.

به این ترتیب Mangrove، به درگیری واقعی نیروی پلیس و تعدادی از ساکنان سیاه‌پوست ناتینگ‌هیل لندن می‌پردازد. ماجرایی که با شورش و اعتراض جامعه‌ی سیاه‌پوستان مهاجر لندن، ابعادی حقوقی پیدا می‌کند. در دادگاه کیفری مرکزی انگلستان به نام اولد بیلی، کیفرخواستی علیه ۹ نفر از این معترضان تنظیم می‌شود. جایی که دو نفر از اعضی گروه مانگرو، دارکوس و آلتیا، تصمیم می‌گیرند خودشان مسئولیت دفاع از خود را به عهده بگیرند. پرونده‌ای که نتیجه‌ی آن برای اولین‌بار به تایید رفتارهای نژادپرستانه‌ی نیروی پلیس انگلیس انجامید.

صحنه‌های دادگاه با مهارت پرداخت شده‌اند. مک‌کوئین توانسته پیچیدگی‌های دادرسی در یک سیستم قضایی ناعادلانه را با همه‌ی جزئیاتش به تصویر بکشد. هرچند که در نیمه‌ی دوم فیلم غیاب برخی از کاراکترها احساس می‌شود، اما حضور گیرا و موثر اعضای گروه مانگرو، بر جذابیت دراماتیک فیلم افزوده است. همچنین سایر بازیگران نقش‌های فرعی مانند الکس جنینگز به عنوان قاضی، ساموئل وست در نقش مشاور دادستانی و جک لودن به عنوان وکیل مدافع مانگرو ۹، نقشی موثر در پیش‌روی معادلات پییچده‌ی دادگاه دارند.

مالاچی کربی، در نقش دارکوس، در لحظاتی از فیلم، صحنه‌ی دادگاه را به تسخیر خود در می‌آورد. او با زیرکی و ذکات و همچنین با بیان تاثیرگذار خود جمله‌هایی از شکسپیر را نقل می‌کند. لتیشیا رایت، توانسته درایت فکری و همچنین شور عملگرایانه‌ی آلتیا جونز را منتقل کند. همچنین نباید حضور حس‌برانگیز شائون پارکز را نادیده گرفت. او به عنوان صاحب رستوران مانگرو، فقط می‌خواهد مغازه‌ی خودش را داشته باشد. او به نظر کم‌تر از بقیه‌ی اعضای گروه به فعالیت‌های مستقیم سیاسی علاقه‌مند است. پارکز با یک اجرای احساسی قدرتمند، مقاومت، نامیدی، خستگی و شجاعت فرانک را به شکل ملموسی مجسم می‌کند. هر کدام از اعضای گروه مانگرو، شخصیت‌های با خصوصیت‌های مجزایی هستند که درباره‌ی مسائل مختلف با یک‌دیگر اختلاف نظر دارند. اما مک‌کوئین توانسته این آدم‌ها را به واسطه‌‌ی هدفی مشترک در کنار یک‌دیگر قرار دهد و از این طریق موفق شده‌ پرتره‌ای الهام‌بخش از یک مقاومت جمعی را به تصویر بکشد. اعضای گروه مانگرو ۹، مصداق جملاتی هستند که از زبان دارکوس بر روی تصاویر ابتدای فیلم می‌شنویم:‌ «آدم‌هایی که در بحران‌ها می‌درخشند، آن‌ها آدم‌های بی‌روحیه، شکست‌خورده یا ناامیدی نیستند، آن‌ها روحیه‌ی رهبری دارند ولی در میان کسانی که رهبری می‌کنند، خفه شده‌اند».

مطالب مرتبط