فیلمی صامت برای هزاره سوم / «آرتیست»؛ عنصر «صدا» چه بر سر ستاره سینمای صامت آورد

امتیاز دهید post

مجله نماوا، حسين آريانی

داستان فیلم «آرتیست» (میشل آزاناویسوس، ٢٠١١) مربوط به سال‌های ١٩٢٧ تا ۱۹۳۲ در هالیوود و روایت آخرین روزهای حیات سینمای صامت و آغاز سینمای ناطق است. برای نخستین بار در سال ۱۹۲۶، صداهایی کوتاه و چند قطعه موسیقی با موفقیت در فیلم‌‏های سینمایی مورد استفاده قرار گرفتند.

یک سال بعد، در بیست و ششم ژوئن ١٩٢٧، یكی از متخصصان فنی سینمای آمریكا به نام «جان سابتیل» موفق شد، صدای گفتگوی بازیگران را در میان سایر صداهای فیلم قرار دهد. در ششم اکتبر سال ١٩٢٧ «خواننده جاز» به عنوان اولین فیلم بلند ناطق تاریخ سینما به نمایش درآمد.(۱)

هنر-صنعت سینما در گذر از دوران صامت و ورود به دوران ناطق شاهد تحولات فراوانی بود. با ورود صدا به سینما، ستاره بختِ بسیاری از بازیگران و ستاره‌های بزرگ سینمای صامت رو به افول نهاد؛ و آثارِ ناطق بسیاری از این ستارگان سرانجامی به جز شکست برایشان رقم نزد. ستارگان بزرگی چون باستر کیتون، هارولد لوید، داگلاس فربنکس، مری پیکفورد و بسیاری دیگر به چنین سرنوشتی دچار شدند. در فیلم «آرتیست» سعی شده حق مطلب در مورد این مقطع زمانی خاص از تاریخ سینما به خوبی ادا شود؛ و تحولات این دوران در عرصه بازیگری و نظام ستاره‌سازی سینما در قالب یک فیلم وفادار به واقعیت‌های تاریخی به تصویر کشیده شود.

«میشل آزاناویسوس» (کارگردان«آرتیست») فعالیت هنری خود را با کارگردانی آثار تلویزیونی آغاز کرد. او که تا پیش از کارگردانی«آرتیست» چند فیلم سینمایی کم اهمیت ساخته بود، با ساخت «آرتیست» (بهترین فیلم او تا به امروز) و حضور در جشنواره‌ی کن به شهرت رسید.

«آزاناویسوس» با تماشای شیفته‌وار و دقیق انبوهی از فیلم‌های صامت موفق شده که صحنه‌های فیلم‌های صامت را به نحو ظریف، دقیق و خلاقانه‌ای بازآفرینی و اثری نوستالژیک و ادای دین جذابی را به سینمای کلاسیک خلق کند. «آرتیست» به هیچ وجه یک کپی کاری فاقد بینش، احساس و اصالت از آثار سینمای صامت نیست؛ بلکه یک بازآفرینی و بازسازی وفادارانه و البته دیدنی از فیلم‌های صامت با طعم و رنگی امروزین و برای هزاره سوم است.

از مهم‌ترین خصوصیات فیلم‌های صامت، به تصویر کشیدن حجم بالایی از کنش‌ها و واکنش‌ها و تاکید بر جزئیات هر یک از آنها است. در حقیقت در سینمای صامت در غیاب عنصر صدا، این حرکات و کنش‌ها هستند که با ما سخن می‌گویند.

به همین جهت «آزاناویسوس» با به کارگیری صحنه‌هایی سرشار از حرکت و انتخاب شخصیت‌محوری پرجنب و جوش به همراه سگ بازیگوش و بامزه‌اش توانسته به خوبی به فضا و ساختار یک فیلم صامت وفادار بماند. در «آرتیست»، عمل و عکس العمل‌های، پر طراوت و غافلگیرکننده شخصیت اصلی یعنی «جورج والنتین» (ژان دوژاردین) از روی پرده سینما تا زندگی شخصی‌اش امتداد می‌یابد و تا پایان به فیلم، پویایی و دینامیسم تصویری قابل توجهی می‌بخشد.

در سینمای صامت، میمیک و زبانِ بدن بازیگران ارزش دراماتیکی معادل با دیالوگ، در سینمای ناطق دارد. «آزاناویسوس» هم در «آرتیست»، میمیک و زبانِ بدن بازیگران را به گونه‌ای به کار می‌گیرد که احساسات و افکار را در قالب نقشی که بازی می‌کنند به خوبی منعکس کند؛ و در صورت لزوم کنش ها و واکنش‌هایشان را برجسته و موکد سازد.

بازیگران مستعد فیلم هم به کمک کارگردان آمده‌اند و بازی‌های قابل توجهی ارائه داده‌اند. بخصوص «ژان دوژاردین» با بازی در نقش «جورج والنتین» می‌درخشد؛ شخصیتی که نام او، یادآور «رودولف والنتینو» ستاره بزرگ سینمای صامت و از نظر شکل و شمایل ظاهری و چالش‌اش با سینمای ناطق به یاد آورنده ستاره مشهور و دیگر سینمای صامت یعنی «داگلاس فربنکس» است.

«ژان دوژاردین» با میمیک استثنایی خود و خنده‌های پر جاذبه‌اش، نوسانات خلقی و احساسی قهرمان فیلم را از سرخوشی و غرور تا مبارزه‌جویی و سرانجام در هم شکستگی را به خوبی بازتاب می‌دهد. او برای نقش‌آفرینی در فیلم «آرتیست» در هشتادوچهارمین دوره جوایز اسکار برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. (این فیلم همچنین در 4 رشته دیگر- بهترین فیلم سال، بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی متن و بهترین طراحی لباس– هم برنده جایزه اسکار شده است.)

«آزاناویسوس» مانند فیلم‌های صامت در بسیاری از صحنه‌ها از شیوه نقطه‌گذاری سینمایی موسوم به «وایپ» (wipe) استفاده می‌کند. (وایپ یکی از شیوه‌های انتقال از یک نما به نمای دیگر است و ساده‌ترین شکل آن به صورتِ خطی است که از یک طرف پرده به طرف دیگر حرکت می‌کند؛ در حالی که نمای قبلی تدریجا جای خود را به نمای بعدی می‌دهد.) در سینمای معاصر استفاده از وایپ دیگر چندان رایج نیست.

وایپ‌ها در فیلم‌های صامت، ما را به شیوه‌ای انرژیک و باطراوت از صحنه‌ای به صحنه بعد منتقل می‌کنند. در «آرتیست» هم در صحنه‌هایی که شخصیت‌های اصلی در تکاپوی به اوج رسیدن یا تنازع برای بقاء هستند، وایپ‌ها به فیلم، پویایی و دینامیسم تصویری موثری بخشیده‌اند.

مثلا وقتی «والنتین» می‌خواهد با ساخت فیلمی صامت به مقابله با سینمای ناطق برخیزد. نماهایی از تایپ کردن فیلمنامه و حضور او سر صحنه فیلمبرداری و مراحل ساخت فیلم، با وایپ‌هایی به سرعت به هم پیوند می‌خورند و بدین ترتیب تکاپوی سخت‌کوشانه والنتین برای بقاء به خوبی به تماشاگر منتقل می‌شود.

یا صحنه‌ای را به یاد بیاورید که «پپی میلر» (برنیس بژو) را به‌عنوان ستاره‌ای تازه اوج گرفته، به تصویر می‌کشد. در این صحنه با وایپ‌هایی از پوستر فیلم‌ها به صحنه‌هایی از فیلم‌های او متصل می‌شویم و در انتها هم می‌رسیم به نمایی از تشویق پر شور تماشاگران در داخل سالن سینما.

«آرتیست» روایت سقوط یک ستاره از اوج به حضیض است. «والنتین» وقتی زمزمه‌هایی در مورد ورود صدا به سینما می‌شنود، در کابوسی خود را مقهور این پدیده جدید می‌یابد. در کابوس والنتین صدای اشیاء به‌وضوح و با تاکید به گوش می‌رسند (صدای برخورد لیوان با سطح میز، زنگ تلفن و…) حتی برخورد یک پَر با سطح زمین صدای یک انفجار را دارد! در این کابوس تنها خود «والنتین» بی‌صدا است و حتی صدای فریاد او را نمی‌توانیم بشنویم. در این کابوس (و همچنین در دنیای فیلم) عنصر «صدا» معادل با «چیرگی دوران جدید» و هجوم بی‌رحمانه آینده است و بی‌صدا بودن «والنتین» هم معنایی به جز مغلوب شدن او در مقابل دوران جدید و مقتضیات و شرایط زمانه ندارد.

همان طور که اشاره شد برگ برنده «آزاناویسوس» در «آرتیست»، بازآفرینی و ترکیب دقیق و خلاقانه آثار سینمای صامت است. «آرتیست» داستانی ساده و حتی در برخی لحظات کلیشه‌ای دارد؛ اما آن‌چه فیلم را متفاوت و تازه می‌سازد و از شخصیت‌ها و داستان آشنایی‌زدایی می‌کند جلوه‌های تاثیرگذار و جذابی است که «آرتیست» از سینمای صامت (و متناسب با حال و هوا و زیبایی‌شناسی سینمای معاصر) پیش روی تماشاگر قرار می‌دهد. شاهد این مدعا آن است که اگر «آرتیست» را به صورت فیلمی رنگی و ناطق در ذهن، مجسم کنیم، می‌بینیم که چه فیلم کلیشه‌ای و ضعیفی به ذهن متبادر خواهد شد.

هر عصر و زمانه‌ای مقتضیات و ویژگی‌های مخصوص به خود را دارد. امروز هم منطبق بر مقتضیات زمان، عامه مخاطبین سینما نه تنها تحمل دیدن دقایقی از فیلم‌های صامت قدیمی را ندارند که حتی گاهی تماشای فیلم‌های ناطق سیاه و سفید حتی به صورت رنگی شده، را تاب نمی‌آورند.

به همین علت، نمایش و استقبال از فیلم «آرتیست» در سال ٢٠١١ در اوج رونق سینمای سه بعدی و پیشرفت‌های خیره‌کننده جلوه‌های ویژه کامپیوتری، غیرمنتظره و شگفت‌انگیز بود. و البته این‌که «آرتیست»، تا امروز، این توانایی در جلب نظر مخاطب خاص و عام را همچنان حفظ کرده، شگفتی‌ها را مضاعف می‌کند.

۱. تاریخ جامع سینمای جهان/ دیوید‌.ا. کوک- ترجمه هوشنگ آزادی‌ور- نشر چشمه

تماشای این فیلم در نماوا

نوشته فیلمی صامت برای هزاره سوم / «آرتیست»؛ عنصر «صدا» چه بر سر ستاره سینمای صامت آورد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط