یک آمریکایی در پاریس / «بوئینگ بوئینگ»؛ پر وسوسه مانند دوران طلایی هالیوود

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علی اصغر کشانی

«بوئینگ بوئینگ» یک کمدی پیچیدهِ سرزنده و یک اثر ماجراجویانه و مفرح دهه شصتی سینمای آمریکا با فیلمنامه جذاب ادوارد آنهالت است که بر اساس نمایشنامه مارک کامولتی جلوی دوربین اوشن بالارد رفته است. فیلمی گرم و پر از موقعیت‌های ثانیه‌ای که جان ریچ آن را بر اساس همان کهن الگوی آدم‌های ساده‌لوح در برابر کاراکترهای حقه‌باز کارگردانی کرده است. این صف‌بندی جذاب از پرسوناژهایِ محکم فیلم‌های تکنی کالر، با رنگ و ترکیب بصری فوق‌العاده دوران گذار سینمای کلاسیک به مدرن آمریکا که بیش از آن‌که در صدد ارائه قصه‌ها و افسانه‌های پریان باشد، در پی نشان دادن جاذبه مبل‌ها، کیف‌ها، کفش‌های پاشنه بلند، موها، میزهای توالت، تخت‌خواب‌ها، کاغذهای دیواری و لباس‌های شب که همچون دکور آپارتمان تبدیل به شخصیت‌های مهم فیلم هم می‌شوند، است. حالا دیدن چنین فضا و مکان‌هایی بیش از آن‌که ما را مجذوب قصه پر پیچ و خم و گرفتاری کاراکترها در تضادهای موقعیتی کند، انگار دارد تماشاچی را وارد موزه شگفت‌انگیز و پر وسوسه دوران طلایی و پرجاذبه سینمای کلاسیک هالیوود می‌کند.

در این اثر پرجاذبه از مجموعه آثار جری لوئیس، تونی کرتیس (در نقش روزنامه‌نگار)، جانشین دین‌مارتین (زوج همیشگی و آشنای لوئیس) شده است، انتخابی که نه فقط به خاطر ظاهر فریبنده و دخترپسند کرتیس (لارنس)، که می‌تواند به دلایل برون متنی نقش‌های گرم و رمانتیک کرتیس پیش از «بوئینگ بوئینگ» (پاریس در تب و تاب، بعضی‌ها داغشو دوست دارند، آن زن کی بود، عملیات زیرپیراهنی، وحشی، سگ دو، دختر مجرد و مسابقه بزرگ) باشد.

با این اوصاف و وجود کمدینی چون کرتیس، شوخی‌های جان ریچ که با خلق آنها از طریق میزانسن‌هایش نشان می‌دهد چقدر بااستعداد است، نه با دردسری است که برنارد لارنس (تونی کرتیس) با به هم خوردن زمان پرواز شرکت‌های هوایی سر خود آورده که بیشتر با موقعیت «آب دهان راه اندازِ» حضور سه تا از مهماندارانِ «مَه‌رویِ» پروازهای هوایی (لیِ انگلیسی: «ویکی هاوکینز» مهماندارِشرکت بریتیش یونایتدِ انگلیس، لیزهِ آلمانی: «کریستی اشمیتمر» مهماندارشرکت لوفتانزای آلمان، ژاکلینِ فرانسوی: «دانی ساوال» مهماندار شرکتِ ایرفرانسِ فرانسه) در آپارتمانش در پاریس جذابیت می‌یابد. شوخی‌های قهقهه‌آورِ آنهالت و ریچ با موقعیت‌های کمیک بسیار مهیجی که می‌آفرینند و با حفظ یک‌دستی لحن شوخی‌ها و موقعیت‌ها، با بلند شدن تدریجی هواپیما تا توفانی شدن هوا، انگار دارد همه چیز را آماده می‌کند تا اندک اندک سیاه‌بختیِ برنارد لارنس را نشانمان دهد، جایی که برای جور شدن ماجرا به ناچار یکی از مهمانداران را نصیب دوست قدیمی و مهمان ناخوانده و سمجش رابرت رید (جری لوئیس) که انگار در میان شلوغ پلوغی‌ها ذهنش از هم گسیخته شده، می کند؛ این در حالی است که تا پیش از به هم خوردن برنامه پروازها و آمدن گردبادی ناخواسته با ورود موتورهای (کنایه آمیز) جِت، لارنس، مصرانه در پی دَک کردن رابرت (که جایی برای اقامت ندارد و در جایی هم می‌گوید: چی کار کنم که قیافه‌ام زن پسنده[۱]) به «کلوپ جوانان مسیحی!» است. و برای همین هم ورود رابرت، پیش و پس از به هم خوردن زمان پروازها، کارکردهای متفاوتی پیدا می‌کند، طوری که بودنش نجات‌بخشِ وضعیت شلم شوربای رفت و آمدهای لحظه‌ای دختران و نبودنش شاید فرصت‌های بهتری برای لارنس طماع و البته جذاب (که چیزی جز ماله‌کشی بر خطاکاری‌هایش باقی نمانده) ایجاد کند. در این میان، برتا (تلما ریتر) پیشخدمت پیر و غرغروی آپارتمان لارنس، بیش از دیگران در این رفت و آمدهای سرگیجه ‌آور، سردرگم و مستاصل شده است؛ تنظیم وقت رفت و آمد مهمانداران، تغییر به موقع قاب عکس‌ها، انتخاب و پخت خوراک مورد علاقه هر کدام (قلوه، سوسیس، سوفله!)، گرم کردن حمام و جمع‌آوری و مرتب کردن مبلمان، تخت‌خواب، لباس و کیف‌های مورد نظر هر دختر، باعث شده او که خود را در آستانه بازنشستگی می‌داند، آپارتمان لارنس را به یک دیوانه‌خانه تمام عیار تشبیه کند؛ با این حال، قُرص بودن دهانش و همینطور همکاری‌هایش برای دادن داروی خواب‌آور به لیزه، در اختیار قرار دادن حمام اتاقش و چشم‌پوشی از رد کردن برخی خط‌قرمزهایش توسط دیگران، از او شخصیتی جذاب و منحصربه فرد ساخته است؛ در عین حال، اصرار چندین باره او و شال و کلاه کردنش برای استعفا و ترک خانه (شما کُلفت نمی‌خواهید، رئیس کارگزینی می‌خواهید) و درخواست اضافه حقوقش، لارنس را در تنگنای موقعیتی دشوارتری قرار می‌دهد.

فیلم به لحاظ نگاه به جایگاه روزنامه‌نگاران هم قابل تفسیرهای دو پهلو است، چرا که می‌تواند در عین تفسیر به گوشه و کنایه زدن به خبرنگاران (شاید با پُتکِ سرکوبِ عقده‌های روحی) و روزنامه‌نویسان، برداشت‌هایی چون سوار بودن یا هژمونی (بخوانید نیروی جسمانی فراوان) خبرنگاران (با در نظر داشتن آمریکایی بودن کاراکتر اصلی) بر اروپا را هم از لایه‌های زیرین آن دریافت کرد. و یا حتی آن را به عنوان امتیاز لارنس (نه صرفا به عنوان نمونه اخلاق جنسی آمریکایی) تعبیر کرد.

طرح داستان پرپیچ و خم «بوئینگ بوئینگ» (نباید فراموش کرد که فیلم را بیش از آن‌که هنرهای فردی کمدین‌هایش پیش ببرد، متن محکم و قابل اتکاء فیلمنامه‌نویسش است که دارد جلو می‌برد) به عنوان یکی از موفق‌ترین کمدی‌های موقعیتِ جری لوئیس (متناسب با سنت کمدی‌های بامزه‌ای که به سنت کمدی‌های جنسی که دو سه سال قبل‌تر بیلی وایلدر با ایرما خوشگله و احمق مرا ببوس به نحوه دیگری آن را مطرح می‌کرد[۲]) آنقدر پیشرو، تاثیرگذار و به روز است که می‌توان به راحتی به مخاطب امروزی عنوان کرد این طرح گرچه به ظاهر با هدف به استیصال رساندن لارنس، ذله کردن پیشخدمتش برتا، گیج کردن رابرت و سردرگمی تدریجی لی، لیزه و ژاکلین در میانه دهه شصت طراحی شده، اما بیش از اینها این مخاطب حتی امروزی چنین فیلمی است که پا به پای شخصیت‌ها با گم کردن و پیدا کردنِ یک یکِ آن‌ها، انگار دارد به تدریج دچار سرسام می‌شود.

پانویس:

۱.یادآور موقعیت‌هایش در فیلم «همنشین زنان» ساخته خود لوئیس محصول سال۱۹۶۱

۲. با این حال فیلم به لحاظ فضا و خط قصه بی‌پرده‌اش به مانند آثار وایلدر، اخلاق گراست.

تماشای این فیلم در نماوا

نوشته یک آمریکایی در پاریس / «بوئینگ بوئینگ»؛ پر وسوسه مانند دوران طلایی هالیوود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط