«هشت نفرت‌انگیز» از منظر کوئنتین تارانتینو / دوست دارم سناریو و داستان در اولویت باشد

امتیاز دهید post

مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

داستان «هشت نفرت‌انگیز» (The Hateful Eight) به کارگردانی کوئنتین تارانتینو که دسامبر ۲۰۱۵ روی پرده سینماها رفت، چند سال بعد از جنگ داخلی آمریکا یا آن‌طور که در فیلمنامه اشاره می‌شود «شش یا هشت یا دوازده سال بعد از جنگ داخلی» اتفاق می‌افتد. در همان لحظه‌های اول فیلم با دو شکارچی مجرم (یا جایزه‌بگیر) آشنا می‌شویم که نگرشی متفاوت به کار خود دارند: جان روث یا مأمور اعدام (کرت راسل) که اعتقاد دارد باید اهدافش را زنده تحویل بدهد تا بعد از محاکمه اعدام بشوند و سرگرد مارکوئیس وارن (ساموئل ال جکسون)، افسر سیاه‌پوست سابق سواره‌نظام ایالات متحده که به نظرش راحت‌تر است جنازه آن‌ها را تحویل بدهد. راه این دو در یک دلیجان که در حال عبور از دامنه کوهستانی و سفیدپوش وایومینگ است، یکی می‌شود.

چیزی که روث و وارن را به‌نوعی به هم نزدیک می‌کند، حس مشترک نفرت از دیزی دامرگو (جنیفر جیسون لی)، زندانیِ بی‌نزاکت روث است که نه‌تنها به روث بی‌احترامی می‌کند، بلکه با توهین‌های نژادپرستانه خود، وارن را هم آزار می‌دهد و البته خودش هم مورد توهین‌های کلامی و فیزیکی این دو قرار می‌گیرد. شرایط زمانی پیچیده‌تر می‌شود که یک مسافر چهارم به گروه اضافه می‌شود: کریس منیکس (والتون گاگینز)، یک عضو وفادار ائتلاف ایالات جنوبی که ادعا می‌کند کلانتر جدید شهر رد راک است، همان شهری که روث، دامرگو را برای اجرای عدالت به آنجا می‌برد.

جنیفر جیسون لی، کرت راسل و تیم راث

وقتی کولاک ادامه حرکت دلیجان را با مشکل روبرو می‌کند، این چهار مسافر و درشکه‌چی آن‌ها (ا.بی.) ناچار به اقامت موقت در یک توقفگاه دورافتاده در کوهستان پوشیده از برف می‌شوند. آن‌ها در آنجا با چهار نفر دیگر روبرو می‌شوند: یک مکزیکی به نام باب (دمین بیشیر) که ادعا می‌کند صاحبان اصلی مغازه سفر رفته‌اند و مسئولیت اداره آنجا را به او سپرده‌اند؛ اوسوالدو موبری (تیم راث)، یک مرد انگلیسی که خود را مأمور اعدام معرفی می‌کند؛ یک مرد آرام به نام جو گِیج (مایکل مدسن) که می‌گوید یک گاوچران است؛ و ژنرال سندی اسمیترز (بروس درن)، افسر ائتلاف ایالات جنوبی. چیزی نمی‌گذرد که همه متوجه می‌شوند کولاک ممکن است کوچک‌ترین مشکل‌ آن‌ها باشد. کل فیلم – به‌جز چند سکانس فلاش‌بک – در همین توقفگاه روی می‌دهد، درحالی‌که با پیش رفتن داستان تنش‌ها بالا می‌گیرد و رازها بر ملأ می‌شود.

وسترن در خون تارانتینو است. مادرش نام او را با الهام از کوئینت اسپر شخصیت برت رینولدز در فیلم «Gunsmoke» انتخاب کرد و او با اشتیاق فراوان به داستان‌های هالیوود درباره غرب وحشی بزرگ شد. تارانتینو با فیلم «جانگوی رها از بند» ژانر وسترن را با برند سینمایی جنجالی خود تلفیق کرد و بعد با «هشت نفرت‌انگیز» بار دیگر سراغ ژانر وسترن رفت.

«هشت نفرت‌انگیز» در سطوح ظاهری بازتاب همان چیزی است که از او انتظار داریم: یک تلفیق جالب از تفکرات غلط و یک سرگرمی دراماتیک ترسناک که گاهی به یک تقلید شوخی‌آمیز از خودش شباهت دارد، اما نشانه‌های آشکاری هست که مغازه محل وقوع داستان را می‌توان یک مدل کوچک از ایالات متحد دانست و تقابل شخصیت‌ها بازتاب تقسیم‌بندی همیشگی بین مردان و زنان، شمال و جنوب و سیاه و سفید در این کشور است.

والتون گاگینز و ساموئل ال جکسون
والتون گاگینز و ساموئل ال جکسون

آنچه در فیلم اوج می‌گیرد پارانویا و کینه‌های نژادی است. این مضامین اکتبر ۲۰۱۵ زمانی در زندگی واقعی بزرگ جلوه داده شد که حرف‌های تارانتینو در راهپیمایی اعتراض‌آمیز مخالفان خشونت پلیس در نیویورک با اعتراض پلیس آمریکا روبرو شد. اتحادیه‌های پلیس در نیویورک، لس آنجلس، هیوستن، نیوجرزی، شیکاگو و فیلادلفیا در واکنش این گفته تارانتینو که مأموران پلیس را «قاتل» نامید، فیلم‌های او را تحریم کردند و از مأموران پلیس خواستند از انجام خدمات ویژه یا خدمات خارج از ساعات کاری مانند تأمین امنیت، کنترل ترافیک یا مشاوره فنی برای هر یک از پروژه‌های تارانتینو خودداری کنند. تارانتینو بعداً به لس آنجلس تایمز گفت او از پلیس متنفر نیست و سخنانش بد تعبیر شده است.

او در این گفت‌وگو درباره «هشت نفرت‌انگیز»، تصمیم خود برای فیلمبرداری در قالب ۷۰ میلی‌متری، این که چرا به دوره‌های تاریخی گذشته و سبک‌های سینمایی علاقه زیادی دارد، این که آیا هرگز داستانی را بررسی کرده که در آینده روی دهد، توانایی کشف مضامین امروزی در ژانر وسترن و دیدگاهش درمورد صحت سیاسی در جامعه امروزی صحبت کرده است.

استفاده از ۷۰ میلی‌متری به لحاظ مقیاس و استفاده از قاب تصویر، حماسی است، اما ازنظر ارتباط نزدیک چه چیزی به بازیگران می‌دهد؟

یکی از ترفندهایی که به آن فکر کرده بودم همین ارتباط نزدیک با بازیگر بود که کلوزآپ‌ها به شما می‌دهد. من قبلاً کلوزآپ‌های زیادی از ساموئل ال جکسون گرفته بودم، اما هرگز به زیبایی این فیلم نبودند. فکر می‌کنم تماشاگر این حس را دارد که در چشمان او شنا می‌کند. یادم می‌آید وقتی خبر منتشر شد که قرار است من فیلم را در این قالب بسازم، برخی عملاً این موضوع را مطرح کردند و البته برای من قابل درک بود که «خب، باشه، همه این‌ها واقعاً عالی به نظر می‌رسد، اما چرا او این کار را برای فیلمی انجام می‌دهد که داستانش در یک فضای محدود روی می‌دهد؟» وقتی صحبت از فیلم ۶۵ میلی‌متری می‌شود، چنین تفکری خیلی عمیق نیست. این قالب فقط برای فیلمبرداری گزارش سفر، مناظر کوهستانی و طبیعت نیست.

من عملاً متوجه این مسئله شدم، به‌خصوص با آوردن آن به مغازه خرازی مینی که داستان در آنجا روی می‌دهد. با توجه به تهدید خشونت و موقعیت «زودپز»وار، اگر درجه حرارت در هر صحنه بالا نرود، فیلم خسته‌کننده می‌شود و کار نمی‌کند. درواقع احساس کردم فرمت بزرگ شما را در مغازه مینی قرار می‌دهد. شما در آن مکان هستید، جزو آن شخصیت‌ها هستید و فکر کردم وقتی به آن‌ها نزدیک‌تر باشم، ارتباط بهتر شکل می‌گیرد.

کوئنتین تارانتینو در پشت صحنه «هشت نفرت‌انگیز»
کوئنتین تارانتینو در پشت صحنه «هشت نفرت‌انگیز»

چیز دیگری که فکر ‌کردم خیلی خیلی اهمیت دارد این است وقتی در مینی هستید، همیشه دو نمایش در جریان است. شخصیت‌هایی در پیش‌زمینه هر صحنه قرار دارند و شخصیت‌هایی در پس‌زمینه هستند. همیشه باید آن‌ها را دنبال کنید – به‌خصوص در این سناریو – و بدانید هر کس کجاست. آن‌ها مهره‌های روی صفحه شطرنج هستند. همیشه باید آن‌ها را ببینید. شاید کریس منیکس و ژنرال اسمیترز با هم قرار و مدار گذاشته‌اند، اما شما همچنین جو گیج را پشت میز می‌بینید و جان روث و دیزی را در بار می‌بینید. اینجاست که مسئله مهم می‌شود، مگر این که من آن را نخواهم و حذف کنم و به شما نشان ندهم، اما فکر می‌کنم این ترفند با ادامه داستان به افزایش تنش کمک می‌کند.

به‌عنوان یک فیلمساز، به نظر می‌رسد همیشه به گذشته بیشتر علاقه دارید، چه دوره‌های تاریخی و چه سبک‌های سینمایی. تابه‌حال به این فکر کرده‌اید یا در نظر داشته‌اید که به سمت دیگری بروید و چیزی را کاوش کنید که در دنیای آینده اتفاق می‌افتد؟

این یک ایده واقعاً جالب است. همه همیشه به‌ویژه درباره ژانر علمی تخیلی صحبت می‌کنند که باعث می‌شود به آدم‌ها در فضاپیماها فکر کنم. می‌توانم قدردانی کنم، اما این واقعاً جایی نیست که فکر کنم جنبه دراماتیک من در آن نهفته است. فکر نمی‌کنم تا حالا آن‌طور که شما مطرح کردید به آن فکر کرده باشم، همین‌طور پرداختن به جامعه‌ای در آینده و آنچه ایجاب می‌کند و این که پرش ۲۰ ساله یا ۵۰ ساله یا ۱۰۰ ساله به آینده و نگاه کردن به آن از این منظر چه معنایی دارد. هرگز قبلاً به آن فکر نکرده بودم، اما باید اذعان کنم یک فکر عمیق است.

چگونه روایت یک داستان در گذشته به شما اجازه می‌دهد موضوعات را همچنان در زمان حال کند و کاو کنید؟

من دوست دارم سناریو و داستان را در اولویت قرار دهم، درواقع دوست دارم هر چیزی را که می‌خواهم بگویم در پوشش ژانر مطرح کنم. هرچند، به‌ویژه در این مورد، این یکی از مزایای ژانر وسترن است. هیچ ژانری، به شیوه‌ زیرمتنی، بهتر از وسترن‌هایی که در دهه‌های مختلف ساخته شده‌اند، به آمریکا نپرداخته است. وسترن‌های دهه ۵۰ تا حد زیادی بیانگر ایده آیزنهاور درباره آمریکا بودند، درحالی‌که وسترن‌های دهه ۷۰ به آمریکا خیلی بدبین بودند.

پوستر فیلم «هشت نفرت‌انگیز»

شما از جهاتی با فیلم‌هایی که قدرتمند و تفکربرانگیز هستند و اغلب در لبه صحت سیاسی حرکت می‌کنند، ژانر خاص خود را خلق کرده‌اید. نظر شما درمورد صحت سیاسی در جامعه امروز چیست؟

زیاد به این مسئله فکر نمی‌کنم. می‌توان تنها در این حد گفت که «گور بابای صحت سیاسی! من برای آن وقت ندارم!» اما در جامعه‌ای که آدم‌ها خود را ازنظر اجتماعی برتر می‌دانند و برای دیگران معیارهای رفتاری تعیین می‌کنند، نسبت به برخی مسائل حساسیت‌هایی وجود دارد. زمانی بود که ما به‌هیچ‌عنوان ازنظر سیاسی درست نبودیم و همه ما وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم و این مسئله را می‌بینیم، بعضی وقت‌ها جا می‌خوریم. من واقعاً نمی‌دانم پاسخ چیست، بااین‌حال، به‌عنوان یک هنرمند، خیلی به آن فکر نمی‌کنم. درواقع این وظیفه من نیست که به این موضوع فکر کنم، به‌خصوص به‌عنوان یک نویسنده و البته به‌عنوان یک فیلمساز.

به‌عنوان یک نویسنده، وظیفه من نادیده گرفتن منتقدان اجتماعی است، یا واکنشی که منتقدان اجتماعی ممکن است درمورد نظرات شخصیت‌های من، نحوه حرف زدن آن‌ها یا هر چیزی که ممکن است برای آن‌ها اتفاق بیفتد، داشته باشند. مطمئن هستم برخی از مردم ممکن است از اعمال خشونت نسبت به شخصیت جنیفر (جیسون لی) ناراحت شوند، اما من در طول فیلم با این ایده بازی می‌کنم. وقتی در ابتدای فیلم جان روث با تپانچه‌اش محکم به جمجمه دیزی می‌کوبد، طوری که خون از صورت او جاری می‌شود، به این خاطر است که یک موج شوک در بین تماشاگران ایجاد شود. شما قرار نیست در آن لحظه لزوماً دامرگو را دوست داشته باشید، اما قرار است فکر کنید جان روث یک حرامزاده خشن است. آن لحظه به نظر یک واکنش تقریباً بیش‌ازحد به کاری است که دامرگو کرده یا حرفی که زده است. با گذشت زمان می‌بینید چه احساسی نسبت به شخصیت‌ها دارید، اما هدف از آن لحظه چیز دیگری است.

جنیفر جیسون لی
جنیفر جیسون لی

به‌طور کلی، نحوه کار داستان این طور است که من هشت نفر یا درواقع نه نفر، اگر شخصیت اوبی (درشکه‌چی) را هم در نظر بگیرید، به دام انداخته‌ام. اوبی بخشی از هشت نفرت‌انگیز نیست، چون نفرت‌انگیز نیست. این هشت نفرت‌انگیز و اوبی بخشی از تنش واقعی هستند که ما درباره آن صحبت می‌کنیم، آن حس «زودپز»وار و چون شما می‌دانید من از کجا آمده‌ام، به یک روش مبهم شبیه فیلم‌های پکین‌پا، هر چیزی ممکن است برای این آدم‌ها اتفاق بیفتد. هر نوع خشونت تکان‌دهنده ممکن است برای این شخصیت‌ها اتفاق بیفتد. من روی صفحه‌ای نقاشی می‌کنم که خط مشخصی برای رنگ‌آمیزی ندارد. می‌توانم از خطوط عبور کنم، به روشی که رمان‌های گرافیکی انجام می‌دهند و منظورم از رمان‌های گرافیکی، کتاب‌های کمیک نیست، بلکه رمان‌هایی که به خشونت می‌پردازند و به جایی می‌رسند که برای فیلم‌ها ممنوع است. در آن سناریو، من کاری می‌کنم که برای هفت نفر از این شخصیت‌ها، هر اتفاق ممکن بیفتد، اما وقتی نوبت به شخصیت هشتم می‌رسد، باید از او محافظت کنم، چون او یک زن است و سرنوشت او نمی‌تواند طوری باشد که هر چیزی برایش اتفاق بیفتد؟ نه! این برخلاف کل داستان است. قرار نیست من این‌طور فکر کنم؛ بنابراین، وقتی به یک قهرمان و سَلَف هنری فکر می‌کنم، به کسی مثل کن راسل فکر می‌کنم که به خاطر زیر پا گذاشتن مرزها همیشه مورد انتقاد مطبوعات در انگلستان بود. او در پاسخ به این سؤال که «اجازه می‌دهید این افراد شما را ناامید کنند؟» گفت: «به آن‌ها فکر نمی‌کنم. نمی‌توانم به آن‌ها فکر کنم. این وظیفه من است که به آن‌ها فکر نکنم چون صد درصد به کاری که انجام می‌دهم، اعتقاد دارم. من کاری را می‌کنم که خودم می‌خواهم و اگر دوست ندارید، آن را نبینید.»

منبع: کولایدر

تماشای فیلم «هشت نفرت‌انگیز» در نماوا

نوشته «هشت نفرت‌انگیز» از منظر کوئنتین تارانتینو / دوست دارم سناریو و داستان در اولویت باشد اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط