نگاهی به مستند «زمان» / آنگاه که امید خلق می‌شود

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

مستند «زمان» ساخته گرت بردلی یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار این گونه در سال ۲۰۲۰ بود. این مستند برنده بیش از ۲۸ جایزه معتبر جهانی شده است و نامزد اسکار برای بهترین فیلم مستند نیز بود. اثری عمیق و چندلایه که در ظاهر به مسائلی آشنا و تکرار شونده اما نامکرری چون تبعیض نژادی، بی‌عدالتی سازمان یافته، فقر و نابرابری در حقوق و وهمی به نام رؤیای آمریکایی می‌پردازد. فیلم درباره فاکس ریچ مادر شش فرزند است که در دهه ۹۰ به همراه همسرش اقدام به سرقت از بانک می‌کند. خود آزاد می‌شود- هرچند که مدتی کوتاه را در زندان می‌گذراند- اما همسرش راب به ۶۰ سال زندان بدون امکان آزادی مشروط، عفو مشروط و یا تعلیق مجازات محکوم می‌شود. راب حتی اجازه مرخصی و دیدار با فرزندان خود را ندارد، اما این مستند با وجود ریز شدن در این داستان و موضوعاتی اجتماعی-سیاسی اطراف آن، اثری فراتر از این‌ها است. «زمان» درباره قوی بودن، استحکام، وفاداری، تلاش برای تغییر از طریق پذیرش و مقاومت در شرایطی غیرقابل تحمل است. در باب معناساختن در شرایطی پوچ و معنا باخته با دلایلی فراوان برای ناامیدی و تسلیم؛ فیلمی دربار غلبه و تبدیل هر لحظه به موفقیتی در خلق امید.

قانون علیه قانون

«زمان» در نمایی کلی گویای نارسایی و غیردقیق بودن ساختار مجازات و زندان برای خطایی در یک لحظه- یک لحظه ناامیدی- است. فیلم نشان می‌دهد که بی‌عدالتی نهادینه و سیستماتیک خانواده‌های سیاهپوست جوان بسیاری را وادار به انجام جرم می‌کند و قانون در این شرایط گریزناپذیر در مواجهه با سیاهان به شکلی خزنده، اما آشکار شخصی‌سازی شده است. این شخصی‌سازی قانون یکی از عناصر مهمی است که در فیلم مورد اشاره قرار می‌گیرد. قانون در برابر سیاهان به‌جای یک مجازات به یک انتقام شخصی بدل می‌شود و هرچقدر که خانواده برای تغییر شرایط بیشتر تلاش می‌کند گویی حاکمان و ضابطان قانون بیش از پیش این قانون را شخصی‌سازی می‌کنند و بیشتر به سیاهان مجرم و خانواده‌شان نفرت می‌ورزند. گویی سیاهان باید مراقب باشند تا قوی نباشند، مسلط و با اعتماد به نفس برخورد نکنند، جذاب و اثرگذار نباشند وگرنه قانون «سفیدسازی شده» از آنها بیشتر متنفر می‌شود. این شخصی‌سازی بنا به ماهیت خود درست در تقابل با قانون قرار می‌گیرد که در ذاتش فراشخصی است.

جنایتی به نام رؤیای آمریکایی

رؤیای آمریکایی در نظر رؤیای همه ساکنان و پناه برندگان به آمریکا بوده و هست. آنها در پی کار، رفاه و آزادی اقتصادی و زیستی هستند. رؤیای آمریکایی شاخص زندگی خوب است؛ خانواده‌ای گرم که سرپرست‌های آن مشغول کاری متناسب و درآمدزا هستند، فرزند می‌آورند، همه چیز می‌خرند و در زندگی به آنچه موفقیت نامیده می‌شود دست یافته‌اند. اما همین رؤیا یعنی ایده‌آل‌سازی از شهروند مصرف‌کننده با همه نواقص و تضادهایش با آزادی حقیقی، برای همه و به شکلی آزاد ممکن نیست. معمولاً این رؤیا برای کسانی که زمینه تحقق آن را دارند، یعنی خانواده‌هایی برخوردار با شرایطی عادی و کم‌فشار محقق می‌شود؛ اما همه طبقات در حال رقابت برای کسب آن هستند. این همچون خوشبختی است که خواست همه است، اما برای همه برآورده نمی‌شود، چرا که زمینه‌ها متفاوت‌اند. بستری برخوردار که از حمایت ایده‌های عام و ایدئولوژی قدرتمندان بهره‌مند است راحت‌تر خوشبختی -رؤیای آمریکایی- را کسب می‌کند، اما در شرایط نابرابری و فقر، در بستری از ناامیدی، تمایز، شکست، رنج و جرم، خوشبختی رؤیایی است که تحقق آن ناممکن است و تصور آن اضطراب‌آور و به نوعی موجب زوال ذهن و امکان کنار آمدن با زندگی می‌شود. اینجا ریشه‌های جرم است که قوام می‌یابد و فیلم «زمان» نمایشی است از این ریشه‌ها.

اما نکته مهم این است که این مستند در این محدوده آشنا باقی نمی‌ماند. موضوع اصلی «زمان» و خط روایی آن به سمت بازگویی صرف این تبعیض در زندگی فاکس ریچ نمی‌رود، بلکه فیلم درباره عناصر دیگری است: درباره باور، درباره تحقق خود، درباره درک دیگری و زنده نگه داشتن امید از طریق ایستادگی و شکست نخوردن از زمان. زمانی که برای جدایی، رنج و فقر جهنمی است ناامیدکننده و بدون تغییر.

آدم‌های ناامید کارهای ناامیدکننده می‌کنند

فاکس ریچ حالا یک کارآفرین است که دو دهه گذشته را برای آزادی همسرش تلاش کرده است. شوهرش در حال گذراندن حکم ۶۰ سال زندان برای سرقتی است که هر دو در اوایل دهه ۱۹۹۰ در لحظه‌ای از ناامیدی مرتکب شدند. این مهمترین و بدترین لحظه است؛ لحظه‌ای که فاکس برایش عذرخواه و در تلاش برای جبران آن است. لحظه ناامیدی بزرگترین گناه این زن دیندار، عاشق و خانواده دوست است و او حالا با ۶ فرزند می‌داند که تنها چیزی که باید از آن دوری کند ناامیدی است. دشمن او تنها سیستم قضایی ناعادل و گناهی نیست که ۲ دهه پیش مرتکب شده است، دشمن او ناامیدی است و او تلاش کرده که این مسئله را از خود و پسرانش دور کند. دستاورد او هم در طول این مدت فقط شغلی مناسب، پرورش فرزندانی موفق و منزلت اجتماعی و توان تغییر در دیگران نیست، دستاورد اصلی او دور نگه داشتن ناامیدی است و روشن نگه داشتن شعله باور، باور به چه؟ باور به همین دستاورد. باور به مبارزه، باور به امید و زیست پذیر کردن یک زندگی پر رنج و نابرابر. این باور است که امید او را به بازگشت همسرش زنده نگه داشته.

مفهوم زمان و انتظار در فیلم اهمیت فراوانی دارد و به فرم، زاویه دوربین و لحظه‌های بسیاری از اثر نفوذ کرده است. در لحظات متعددی از تماس‌های تلفنی با دادگاه و رویارویی با پاسخ‌های دلسردکننده، زمان در ذهن ما برجسته می‌شود و اهمیت پیدا می‌کند. زمانی کند که با احساس شکست سنگین می‌گذرد و امیدوار ماندن در آن سخت است. اما فاکس ریچ خوب می‌داند که ناامیدی او را وادار به انجام کارهای ناامیدکننده می‌کند و کارهای ناامیدکننده عزیزترین کس او را گرفته و ممکن است مهمترین دارایی او را هم بگیرد که همانا آزادی است. او پس از زندان خود و ناممکن شدنِ بودن کنار معشوق خود، تنها چیزی را که با چنگ و دندان حفظ کرده آزادی است.

ما در طول زمان مادری نوجوان را می‌بینیم که در قامت یک زن الهام بخش، قدرتمند و گیرا خود را در جامعه به ظهور می‌رساند. قدرت اوست که دیگران را متأثر و مبهوت می‌کند و این قدرت بر آمده از بلوغی است که راه دشوار زندگی برای او به ارمغان آورده است.

فیلم «زمان» در عین اینکه مستندی سیاسی است، اثری شخصیت‌نگار هم هست و در عین حال که تلاش دارد به یک مسائل اجتماعی کهنه و دیرین اشاره کند، درامی درباره عشق و نگه‌داری از آن در زمانه جدایی هم هست. فیلمبرداری سبک‌پردازی شده، موسیقی همراه و ایجاد موقعیت‌هایی نفس گیر در دل یک مستند صادقانه و روان، «زمان» را به یک اثر هنری پر جاذبه بدل کرده است.

تماشای مستند «زمان» در نماوا

نوشته نگاهی به مستند «زمان» / آنگاه که امید خلق می‌شود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط