نگاهی به «بتمن» / خیزش جناح چپ هالیوود با «بتمن-سندرز»

امتیاز دهید post

مجله نماوا، یزدان سلحشور

بالاخره «دی سی کامیکس» بعد از سال‌ها گوشه‌ی رینگ ماندن و زیرِ مشت‌های سنگین مارول ماندن در گیشه، یک برگِ برنده رو کرد [اگر «Justice League Snyder Cut» را در نظر نگیریم که خیلی دیر به گیشه رسید و نسخه‌ی اولیه‌اش اصلاً از لحاظ کیفی قابلِ قیاس با این نسخه‌ی فعلی نیست] البته باید به یاد بیاوریم که حتی در زمانِ حکمرانیِ «کمیک»ها هم همیشه برگِ برنده‌ی «دی سی»، همین شخصیت بتمن بوده و به عنوان جذاب‌ترین شخصیتِ آثار کمیک، همچنان محبوبیتِ خود را از سال ۱۹۳۹ حفظ کرده است. «The Batman» مت ریوز با امتیازِ درخشانِ ۸.۱ در IMDb [با ۳۹۷ هزار رأی‌دهنده] و فروش ۷۵۸.۹ میلیون دلاری‌اش در گیشه [آن هم در دورانِ شکستِ گیشه از دورانِ کرونا] توانسته هم یک پیروزی اقتصادی-هنری باشد هم دلِ طرفدارانِ سنتی «بتمن» به دست آورد البته قابلِ انتظار بود که این بتمن، از هر نظر با بتمن‌های پیشینِ سینما متفاوت باشد، اما سازندگانِ فیلم، یک غافلگیریِ سیاسی را هم رقم زدند این بار برای نخستین بار، این «نمادِ سرمایه‌داری» بدل به «آرمانگرایی چپ» شده که رویکردهایش یادآور ایده‌ها و تفکراتِ نامزدِ ریاست‌جمهوری جناح چپ یعنی برنی سندرز است. واقعیتِ امر این است که فیلم ریوز، در عینِ فیلمی «کارگاهی-نوآر» بودن، با رویکردهای نویسنده‌ی چپ‌گرایی چون «دشیل همت» [که می‌توان او را پدر «ادبیات نوآر مدرن» نامید] فیلمی سیاسی‌ست که خوشبختانه سیاسی بودن‌اش در پسِ ««نوآر بودن»اش، پنهان است اما از دور از چشم نیست.

باید منتظرِ فیلم‌هایی مثلِ فیلم‌های پیش از لیست سیاه مک‌کارتی باشیم؟

حتی دستِ راستی‌های هالیوود هم به این امر معترف‌اند که موج مک‌کارتیسم و لیست سیاهی که سناتورِ بدنام جمهوری‌خواه جوزف مک‌کارتی پس از پایانِ جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد، ارائه داد لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به روندِ رو به پیشِ صنعتِ فیلم‌سازی امریکا زد [غیر از اینکه بسیاری از استعدادها را کشت و زندگی‌های زیادی را ویران کرد] بعد از دوران مک‌کارتیسم، هالیوود تاکنون نتوانسته این زخمِ دردناک را ترمیم کند و سینمای چپ‌گرای آرمان‌خواهِ امریکا، اغلب به شکل پارتیزانی و مستقل از هالیودد و در ابعادی بسیار کوچک‌تر از سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰، به حیاتِ خود ادامه داده. ظهور اثری مثل «The Batman» را با بودجه‌ی ساخت حدود ۲۰۰ میلیون دلار، آیا می‌توان بازگشت به دورانِ طلاییِ آرمان‌گرایی هالیوود تلقی کرد؟ پاسخ به این سوال را باید در روندِ ارائه‌ی آثاری دید که تا سال ۲۰۲۵ روانه‌ی بازار فیلم می‌شوند.

این بار بتمنی با مشعل سرخ

فقط ایده‌های داخلِ فیلم و زیرگفتارهای آن نیست که از فیلم ریوز، اثری چپ‌گرایانه ساخته است شاید اگر در سکانس‌های پایانی، بتمن را با مشعلِ سرخ نمی‌دیدیم که روشن‌کننده‌ی راهِ عده‌ی زیادی از مردمِ آسیب‌دیده است [و در نمایی دیگر، بتمن دستش را به سمتِ مردمی که در حالِ غرق شدن‌اند، دراز نمی‌کرد (یادآورِ یکی از پوسترهای مشهور ارتشِ سرخِ اتحاد جماهیر شوروی که بعدها در پوستری دیگر از ارتش خلقی چین موردِ گرته‌برداری قرار گرفت)] شاید جملاتی از این دست که توسط شخصیتِ منفی و دستِ راستیِ فیلم [کارماین فالکون با بازی قابلِ توجه جان تورتورو] ادا می‌شود، این قدر به چشم نمی‌آمد: –مخترع توپ کي بوده؟ هان؟ حتماً پول زيادي به جيب زده. فکرشو که بکني مي‌بيني چقدر مفهوم بکريه. نه؟ بريسکو، مي‌دوني قيمت اين پُليور چقدره؟

-نه، رئيس!

-دقيقاً ۱۱۸۳ دلار. مي‌دوني که چرا کمونيسم شکست خورد؟

– نه، رئيس!

-ساده‌زيستي!

چنین نگاهی را به راحتی می‌توان مقایسه کرد مثلاً با سکانسی که در «شوالیه تاریکی» نولان که وقتی در دادگاه ترور هاروی دنت، با شکست مواجه می‌شود او با خونسردی می‌گوید ببینید! اسلحه‌اش چینیه! وگرنه موفق می‌شد! یا در فیلم بعدی «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد»، علناً تمامِ شخصیت‌های منفی، آرمانگرایانِ چپ هستند و وقتی شهر را به دست می‌گیرند، دادگاه‌هایی مثلِ دادگاه‌های بعد از انقلاب فرانسه برپا می‌کنند و در چنین دادگاه‌هایی، شخصیتِ «بین» در چند نمای مشخص، گاه در جایگاهِ «دانتون» و گاه در جایگاه «روبسپیر» تعریف می‌شود [هر دو از رهبرانِ انقلاب کبیر فرانسه که سرچشمه‌ی چپ‌گرایی در تاریخ اروپای مدرن است] ساختِ اثری مثل این فیلم ریوز، یک اعلامِ جنگِ علنیِ چپ‌گرایان هالیوود علیه دستِ راستی‌های آن است آن هم با دست‌اندازی به یکی از شمایل‌های مسلمِ سرمایه‌داری یعنی بتمن!

در «شمایل و گذشته‌ی آدم‌ها» متکی به کمیک‌ها

«The Batman» در قیاس با بتمن‌های پیشین سینما، غیر از تفاوت‌های بافتی و ساختی‌اش، در اسم هم تفاوت آشکاری دارد با «Batman» و «Batman Returns» تیم برتون، «Batman forever» و «Batman & Robin» جوئل شوماخر و «Batman Begins» کریستوفر نولان؛ تفاوت در «The» است که این معنای ضمنی را به نام بتمن می‌بخشد که منظور، بتمنی‌ست که ما می‌شناسیم یا شما می‌شناسید که ارجاعِ مستقیمی به کمیک‌هاست. فیلمنامه هم متأثر از چنین نگاهی نوشته شده و همچون بتمن‌های پیشین چندان در بندِ بازتعریفِ این شخصیت با الگوهای روایی نیست و بیشتر متکی‌ست به حافظه‌ی عمومیِ طرفداران این شخصیت و خاطراتی که حاصلِ کمیک‌‌ها و انیمیشن‌های این شخصیت است حتی شمایلِ متفاوتِ بتمن در این فیلم، متأثر از کمیک‌هاست و «اَبرقهرمان‌زدایی» از او [دیگر مثلِ گذشته شکست‌ناپذیر نمی‌نماید و اغلب او را با پیروزی‌هایی که به سختی به دست می‌آورد و زخم‌ها و کوفتگی‌های بسیارش به یاد می‌آوریم] متأثر است از نسخه‌های جدیدتر کمیک‌ها و انیمیشن‌هایی چون «۲۰۲۱/Batman: The Long Halloween» [که اتفاقاً وقایع فیلم ریوز، به شدت متأثر از وقایع این انیمیشن است] از این نظر، فیلمنامه‌ی مت ریوز و پیتر کریگ بیشتر متکی به ارائه‌ی دیالوگ‌های مؤثر و پیش‌بُرد روایتِ فیلم است تا بازتعریفِ گذشته‌ی آدم‌ها و تکوینِ شخصیتِ آنها. شاید به همین دلیل است که سرمایه‌گذارانِ فیلم دست به حذفِ سکانسِ مواجهه‌ی جوکر و بتمن در فیلم زده‌اند [این سکانسِ ۵ دقیقه‌ای با زیرنویس فارسی، در گوگل قابلِ جستجوست] سکانسی که در آن، جوکر با شمایلی بسیار متفاوت با آنچه که از او در آثار سینمایی و حتی کمیک‌ها و انیمیشن‌ها می‌شناسیم، به تصویر کشیده شده.

جوکر بودنِ بتمن؛ ایده‌ای که در فیلمنامه دنبال نمی‌شود

«The Batman» مت ریوز می‌توانست اثری متفاوت و به‌مراتب تأثیرگذارتر باشد اگر ایده‌ی کارگردان در بخشیدنِ «سیمای جوکر» به بتمنِ بدونِ نقاب، فقط در حدِ تصویر نمی‌ماند و وارد روندِ روایی فیلم‌نامه هم می‌شد، اما حیف که چنین ایده‌ی درخشانی عملاً «اجرا» نشد؛ شاید در دنباله‌های این فیلم شاهدش باشیم. [از همان ابتدای فیلم، موقعی که بروس وین را بدون نقاب می‌بینیم انگار داریم به واکین فینیکس در «جوکر» تاد فیلیپس نگاه می‌کنیم با اندکی تفاوت که حاصلِ تغییر رنگِ دورِ چشم‌هاست اما با همان حالت پریشانی و نگاه و زاویه‌ی سر با شانه‌ها و البته در موقعیت‌هایی که جوکر نمی‌خندد.]

بازیگرانی که با همتاهای خود در دیگرفیلم‌های بتمن مقایسه می‌شوند

بازی بازیگرانِ این نسخه‌ی بتمن، همگی در خدمتِ کلِ فیلم است [حتی بازیگرانِ فرعی، مثل آن دوقلوهای کلوپ پنگوئن] با این همه در قیاس با همتاهای پیشینِ خود، به همان اندازه و به شکلی مستقل از فیلم، چشمگیر نیستند مگر فقط جان تورتورو [در قیاس با تام ویلکینسون که در «بتمن آغاز می‌کند» نولان همین نقش را بازی کرد].

رابرت پتینسون در نقش بروس وین: تا اینجای کار، بازی‌اش در قیاس با «کریستین بل» در سه‌گانه‌ی نولان و «مایکل کیتون» در دوگانه‌ی برتون امتیازِ زیادی نمی‌آورد مگر اینکه در دنباله‌های فیلم مثلِ این دو، کیفیتِ بازی‌اش دچار ارتقای چشمگیری شود؛ البته مثل جرج کلونی در فیلم دوم شوماخر هم نومیدکننده نیست و می‌توان بازی‌اش را با بازی وال کیلمر در «بتمن برای همیشه» شوماخر مقایسه کرد و همچنین با بازی «بن افلک»، در نقشِ بتمنِ لیگ عدالت و جوخه‌ی انتحار. [هنوز «فلش» اندی موسکیتی را ندیده‌ایم که بازی افلک در این فیلم، میزانِ مقایسه قرار گیرد/ فلش توسط برادران وارنر پیکچرز در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۳، در ایالات متحده برای اکران برنامه‌ریزی شده ‌است.]

زوئی کراویتز در نقش سِلینا کایل: خُب منصف باشیم او پیش از پذیرفتن این نقش می‌دانسته که حتماً با میشل فایفرِ فوق‌العاده در فیلم دوم برتون و ان هتوی به‌شدت تأثیرگذار در فیلم سوم نولان مقایسه می‌شود و حتی مخاطبان سینما هم به رغمِ امتیاز پایینِ «زن گربه‌ای» پیتوف و گرفتنِ تمشک‌های طلایی متعدد در بخش‌های بدترین فیلم، بدترین بازیگر زن، بدترین کارگردانی و بدترین فیلمنامه، هنوز «هلی بری» را به عنوانِ یک «زن گربه‌ای رنگین‌پوست» در حافظه دارند و با او مقایسه می‌کنند.

پل دینو در نقش ادوارد نشتون / ریدلر: واقعیتِ امر این است که «بتمن برای همیشه» اگر هیچ چیز به یادماندنی نداشت، یک «جیم کری» در نقشِ «ریدلر» داشت. باقی‌اش را خودتان حدس بزنید!

جفری رایت در نقش جیمز گوردون: اول بگویم که رایت از بازیگران محبوبِ من است مخصوصاً بعد از حضورش در سریال «وست ورد» اما مسئله این است که همان نقشی را که در «وست ورد» داشته به فیلم بتمن هم آورده و در قیاس با «گری اولدمن» در همین نقش و در سه‌گانه‌ی نولان، بر پله‌ی دوم می‌ایستد. [گرچه کلاسِ بازی ما خیلی بالاتر از کلاس «پت هینگل» در بتمن‌های برتون و شوماخر است.]

اندی سرکیس در نقش آلفرد پنی‌ورث: به نظرم سرکیس خطرناک‌ترین انتخابِ ممکن را داشت اینکه با مایکل کین در این نقش مقایسه شود! به هر حال سرکیس بازیگر خوبی‌ست و به اتفاق مایکل گاف در بتمن‌های برتون و شوماخر بر پله‌ی دوم می‌ایستد.

کالین فارل در نقش ازوالد «از» کابلپات / پنگوئن: احتمالاً بعد از گریم سنگین گری اولدمن در «هانیبال/۲۰۰۱» ریدلی اسکات، گریم سنگینِ فارل در نقش پنگوئن، رتبه‌ی دومِ مخفی کردن یک بازیگر بسیار مشهور را دارد. باور کنید که با وجود اینکه می‌دانستم قرار بوده فارل در این فیلم بازی کند، اما تصورم این بود که انصراف داده! با این وجود، اگر بخواهیم بازی‌اش را که گریمی در حدِ واسطِ نقشِ دنیرو در «تسخیرناپذیران» دی‌پالما [در نقش آل‌کاپون] و «فرانکنشتاین» برانا دارد [با شیوه‌ی بازی‌ای که یادآور بازی دنیروست] با بازی «دنی دویتو» در همین نقش و در بتمن دوم برتون مقایسه کنیم، فارل مطمئناً بر پله‌ی نخست نمی‌ایستد.

تماشای «بتمن» در نماوا

نوشته نگاهی به «بتمن» / خیزش جناح چپ هالیوود با «بتمن-سندرز» اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط