«دوک»؛ یک کمدی اجتماعی انگلیسی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، مینو خانی

«دوک» (۲۰۲۰) جدیدترین فیلم راجر میچل، کارگردان سینما و تئاتر بریتانیایی است که از اواخر دهه ۹۰، در حوزه کمدی-رمانتیک مثل فیلم «ناتینگ هیل» و درام مثل «تغییر خطوط» وارد سینما شد. شاید به عقیده برخی، «دوک» بهترین فیلم میچل نباشد، اما فیلمی قوی است و نقاط قوت متفاوت او را به‌عنوان یک فیلمساز به خوبی به نمایش می‌گذارد.

این فیلم براساس یک اتفاق واقعی کمی عجیب است: دزدی پرتره دوک ولینگتون اثر فرانسیسکو گویا از گالری ملی لندن در سال ۱۹۶۱؛ یک نقاشی متعلق به اوایل سده نوزدهم. جیم برادبنت در نقش کمپتون بانتون، مردی ۶۰ ساله‌ای که در ظاهر کمی سبک مغز به نظر می‌رسد ولی در واقع روشنفکر زمان خود است. فیلمنامه می‌نویسد و برای مراکز فیلمسازی می‌فرستد، داستان می‌نویسد و برای نشریات می‌فرستد، اما حرف اصلی و تمام تلاش وی کمک به حقوق طبقات پایین جامعه و افراد مسن یا مقابله با رفتارهای نژادپرستانه است. همین رفتارهای او دلیلی است که مرتب او را از کارش اخراج کنند؛ ابتدا راننده تاکسی است ولی برای کمک به کسی که پول تاکسی نداشته اخراج می‌شود؛ بعد به اجبار همسرش (هلن میرن) در یک کارخانه نان ماشینی مشغول به کار می‌شود، در آنجا نیز برای دفاع از حقوق همکار پاکستانی‌اش (مقابله با نژادپرستی) اخراج می‌شود.

فیلمنامه ریچارد بین و کلایو کلمن با صحنه‌ای که کمپتون در دادگاه به خاطر دزدی در حال محاکمه است، شروع می‌شود و سپس شش ماه به عقب می‌رود تا پرتره‌ای از حس‌ها و رفتارهای عجیب و غریب این مرد را که اصولا در حال کنشگری‌های اجتماعی است را به مخاطب نشان دهد. مثلا وقتی چند بازرس به خانه‌اش می‌روند تا مجوز شبکه تلویزیونی بی.بی.سی را از او مطالبه کنند، چون شبکه‌ای بود که باید بابت آن مالیات داده می‌شد، ولی کمپتون معتقد بود که اخذ مالیات برای شبکه‌های تلویزیونی از سالمندان و کهنه‌سربازان ناعادلانه است و این امکان برای آنها باید رایگان باشد. پس دلیلی برای اخذ این مجوز نمی‌دید و نه فقط برای خودش که برای همه اینطور معتقد بود. پس برای اینکه سالمندان هم از این امکان برخوردار شوند، در محله خود کمپین برگزار کرد.

در واقع، کمپتون در دهه ۶۰ میلادی که سوسیالیزم و حمایت از قشر پایین جامعه تقریبا از فرانسه شروع شد و بعد به بقیه اروپا رسید و آن زمان هنوز خیلی صدای آن به انگلستان سلطنتی نرسیده بود، نقش اجتماعی خود را ایفا می‌کرد.

حتی وقتی پرتره دوک را دزدید (البته آخر فیلم می‌فهمیم که توسط پسرش دزدیده شده بود)، نامه‌ای شبیه باج‌خواهی بابت برگرداندن تابلو به روزنامه کارگری نوشت، در واقع او می‌خواست آن پول را به فقرا بدهد و نقش «رابین هود» را ایفا کند.

و وقتی که پلیس بریتانیای کبیر در جست‌وجوی دزد است و اولین حدس آنها، یک گروه دزد حرفه‌ای ایتالیایی است و همه شهر را به دنبال رد پایی از گروه دزدان می‌گردد، موقعیت و جایگاه پلیس ملکه را به سخره می‌گیرد. البته که به طور مسلم چنان دزدی مهمی که در تاریخ انگلیس بی‌سابقه بوده آن هم از گالری ملی لندن آنقدر سخت بود که پلیس‌های ملکه را به خطا روند.

و کمپتون با ایفای نقش یک آدم مضحک در دادگاه که انگار یا دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسد یا متوجه خطای بزرگی که کرده نیست، توانست نظر هیات منصفه را جلب کرده و نقش «رابین هودی» خود را اگرچه نتوانست برای فقرا ایفا کند، توانست به هیات منصفه حرف‌ها و انتظارات خود برای حمایت از طبقه پایین جامعه را بفهماند. و نتیجه این اتفاق مهم در زندگی خانوادگی او مشهود شد. همسرش، دوروتی که با تمام رفتارهای کمپتون مخالف بود و مرتب از او گلایه داشت، با نتیجه رای دادگاه به او ایمان آورد تا آنجا که وقتی بعد از سه ماه زندانی به خاطر قاب تابلوی دزدیده شده، از زندان آزاد شد، پشت در زندان منتظر او بود و از آن روز به بعد بود که به تمام نوشته‌های کمپتون و نظراتش ایمان آورد. در واقع میچل یا بهتر نویسندگان فیلمنامه با این تغییر دیدگاه و رفتار دوروتی به نقش خانواده و زندگی مشترک نیز اشاره کرده‌اند.

راجر میچل با ساخت انگلستان (نیوکاسل و لندن) دهه ۶۰ و بازی گرفتن از جیم برادبنت که اصولا نقش‌های فرعی را بر عهده داشته، یک بار دیگر توانایی خود در ساخت یک کمدی زیبای انگلیسی را نشان داد، اما این بار یک کمدی اجتماعی.

تماشای «دوک» در نماوا

نوشته «دوک»؛ یک کمدی اجتماعی انگلیسی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط