«بروکلین»؛ تصویری باورپذیر از ترکِ دیار

امتیاز دهید post

مجله نماوا، ندا قوسی

آلیس (سرشه رونان)، دختری معمولی است که در شهری از ایرلند همراه با خواهر بزرگترش رُز (فیونا گلایکو) و مادرشان زندگی می‌کند. اوایل دهه‌ی پنجاه میلادی است -سال‌های پس از پایان جنگ جهانی دوم- آلیس شغل مناسبی در شهر کوچک‌شان پیدا نمی‌کند، پس هدف دیگری را مدنظر قرار می‌دهد و به کمک خواهرش و یک کشیش موفق به آمریکا -هم شهر بروکلین- (شهری در اطراف نیویورک) مهاجرت می‌کند؛ هرچند غم غربت و دلتنگی برای شهر و دیار و عزیزان او را رها نمی‌کند اما آلیس بالاجبار مشغول به کار در یک فروشگاه می‌شود و با مرد جوان ایتالیایی به نام تونی(اموری مورون) آشنا می‌شود و علایقی بین‌شان به وجود می‌آید.

کمی بعد به ناگاه خبردار می‌شود که خواهرش رُز در ایرلند درگذشته پس تصمیم می‌گیرد به آنجا بازگردد تا مدتی کنار مادرش بماند؛ تونی که نگران است آلیس دوباره به آمریکا برنگردد از او درخواست ازدواج می‌کند و با عجله ازدواج می‌کنند، ولی این امر را با کسی در میان نمی گذارند. آلیس به ایرلند می‌رود اما…

خواندن خلاصه‌ی چند خطی یک فیلم شاید تصویر روشنی از آن به خواننده بدهد، در مورد فیلم «بروکلین» هم که بر پایه رمانی به همین نام، نوشته کالم توبین (Colm Tóibín) ساخته شده‌ نیز همین‌گونه است، منتها همانطور که که می‌دانیم رُمان ذهن را به پرواز درمی‌آورد و تصور خواننده را آزادانه و رها می‌گذارد برای تصویرسازی و سیر خیال، از مکان‌ها و جغرافیا گرفته تا شکل و سر و ظاهرآدم‌ها، از هم‌ذات‌پنداری و درک تفکر کاراکترها گرفته تا رنگ و فام زمین و هوا و پوشش و همه چیز، اما در اقتباس سینمایی وضع کاملا متفاوت است؛ تماشاگر دیگر خواننده‌ی کتاب نیست که نبیند و فقط بخواند و خیال کند لیکن فیلمسازی که با اقتباس اثری را می‌سازد دقت و توجه چندبرابری را باید مبذول کند تا هم عمق و معنای داستانی را که دیگر ذهن و فکر کارکترهایش را نمی‌بینیم نشان دهد و هم این توان را داشته باشد که وقایع و اتفاقات را درست و به‌جا و به اندازه به نمایش بکشد تا تماشاگر را سر ذوق بیاورد برای تماشای کار.

البته فیلم سینمایی «بروکلین»، اقتباسی کم چم و خم و البته خوش‌ساخت است که به خوبی، ساده و واضح تمام انتظارات از یک اثر اقتباس شده آن هم در قالب یک فیلم سینمایی یک ساعت و نیمی‌ را از خود نشان می‌دهد. جواب سوال‌های مخاطب را می‌دهد و ساده و بی‌ادا و اطوار موقعیت‌ها را نشان می‌دهد.

فیلم هر دوسوی، مواهب و مشکلات، مربوط به مهاجرت و تغییر محل زندگی افراد و تاثیر آن بر خودشان و اطرافیان را نشان می‌دهد. (بی‌گمان تماشای «بروکلین» برای بسیاری از مردمِ ما که سودای مهاجرت دارند -و در اکثر موارد هم میل و ذوق‌شان برای ترک دیار منطقی و به‌جاست- تصویر درستی می‌دهد از تجربیات آنان که می‌روند و همینطور از زندگی آنان که می‌مانند. این مساله در دیالوگی که میان آلیس و پدر فلود پس از رسیدن او به بروکلین رد و بدل می‌شود به وضوح قابل فهم است:

الیس: کاش این حس که دلم می‌خواد یه دختر ایرلندی تو ایرلند باشم، تموم می‌شد.

پدر فلود: فقط می‌تونم بگم، این هم می‌گذره. دلتنگی برای وطن هم مثل خیلی دیگر از مریضی‌هاست، احوالاتت رو درب و داغون می‌کنه و بعد می‌ره سراغ یه نفر دیگه.)

سرشه رونان بازیگر اصلی در نقش آلیس است که به خوبی از پس تصویر کردن تغییر و تحول و دگردیسی دختر جوانِ بی‌تجربه‌ای که زحمت و ریسک گذر کردن از مسیری سخت و صعب را به جان خریده، نشان می‌دهد. او به اندازه و درست درون همان پوشش و لباس‌هایی که هر دوره‌اش را با دوره‌ی دیگر متفاوت کرده طی طریق می‌کند و با دل کندن از دلبستگی‌های شهرِ کوچک و محدود زادگاهش و رساندن خود به جامعه‌ای رهاتر و آزادتر با لذایذ، سرخوشی‌ها و شادکامی‌ها در کنار غم غربت و دوری، ترس‌ها و آشفتگی‌ها، به خوبی در اکت‌ها و بازی یک‌دستش عیان می‌کند.

فیلم علاوه بر این‌که تصویرسازی خوبی از اقلیم‌ها و شرایط حاکم بر آنها دارد، صد البته توانسته روابط میان افراد را مطلوب و قابل درک نشان دهد؛ روابط دو خواهر، رابطه‌ی هر یک از آنها با مادرشان، روابط عاشقانه در شهر کوچک ایرلند یا شهری در حومه‌ی نیویورک و… همه‌ی این‌ها نمودی واقعی و حس‌کردنی دارند، به گونه ای که مخاطب هر چند با فرهنگی متمایز و در جامعه‌ای متفاوت می تواند درکی متقابل از کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت ها-خصوصا شخصیت اول فیلم- را دریافت کند.

جان کرولی، کارگردان ایرلندی در نشان دادن جزئیات هم دقیق و به‌جا عمل کرده و بی‌ افراط و تفریط نقدهایی عیان را از فرهنگ حاکم بر کشور زادگاه خودش و همچنین بر کشوری که سال‌هاست به عنوان سرزمین آرزوها شناخته می‌شود، وارد کرده. او با زبردستی مسائل و معضلات نقدبرانگیز زیادی را به چالش کشیده و زیر سوال برده و در این مورد هم یک‌سونگرانه عمل نکرده و اتفاقاً ریز و ظریف و دقیق این‌ها را بروز داده؛ رفتارهایی مثل تاثیرات پساجنگ بر زندگی مردمانی همچون مردم ایرلند یا نگاهِ از بالا و جزم‌اندیشِ ساکنین ‌و متولدینِ کشور و جامعه‌ی پذیرنده‌‌‌ای مثل آمریکا نسبت به مهاجران و کوچ کنندگان از شهر و دیاری دیگر، روی گرداندن از محدودیت‌ها، سنن‌ و آداب قدیمی و تمایل و رغبت نسل‌های نوتر به آزادی‌های افزون‌تر…

به هر حال از هر زاویه‌ای که بنگریم می‌بینیم، «بروکلین» فیلمی دیدنی و صد البته پیشنهاددادنی است چرا که صادقانه و بی‌غل و غش از سختی‌ها و محدودیت‌ها و انتخاب‌ها می‌گوید و تمام این‌ها را اتفاقاً در جهانی اخلاق‌مند و انصاف‌مدار به نمایش می‌کشد.

تماشای «بروکلین» در نماوا

نوشته «بروکلین»؛ تصویری باورپذیر از ترکِ دیار اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط