«فهرست شیندلر»؛ دست به سر کردن فاشیسم با بازار‌

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

آنها را به مرور از زندگی جدا کردند. ابتدا ممنوع المعامله کردند، بعد گفتند حق ندارند گوشت بخورند، بعد حق مالکیت آنها بر املاکشان را نقض کردند، وسائل‌شان را تصاحب کردند، از دیگران یعنی از جامعه جدایشان کردند، فرزندانشان را ربودند و تا جایی که می‌شد از آنها کار کشیدند و سرانجام وقتی دیگر نیروی کارشان ته کشید راهی آشوویتس شدند. آشوویتس یعنی پله آخر، پله آخری که در آن خاکستر بدن قربانیان هیتلر همچون برف بر آسمان و زمین می‌بارد.

«فهرست شیندلر» ساخته استیون اسپیلبرگ در ۱۹۹۴ درباره اسکار شیندلر تاجر آلمانی و عضو حزب نازی با بازی لیام نیسن است که به منظوری متفاوت از دیگر آلمانی‌های حزب به لهستان آمده است. این مرد خوش مشرب، خوش تیپ و دست و دل باز، تاجری است ورشکسته که جنگ را موقعیت خوبی برای ثروتمند شدن می‌بینید. شیندلر از هوش و توان جادویی خود در ارتباط و لفاظی بهره می‌برد و با کارگران یهودی که قیمت ندارند کارخانه ساخت قابلمه راه می‌اندازد. شیندلر با اینکه آلمانی است، اما بیشتر شبیه به یک آمریکایی‌ است؛ گرم است و اهل خوشگذرانی، منفعت‌طلب است و بی‌ایدئولوژی. مسائل را برای خود ساده می‌کند و با منطق ساده خود اذهان بسیاری را تسخیر می‌کند. او منطق تسخیرگر غریزه را خوب می‌شناسد و بلد است چگونه فرماندهان دشوار اس اس را در غریزه غرق کند تا گاه شهوت، خشم نژادی را از سرشان بپراند و با جادوی پول و سکر و زن و سرگرمی آن کنند که شیندلر می‌خواهد.

شنیدلر را همه دوست دارند، همه حاضرند پای نامه او را امضا کنند، از دست و دل بازی او بهره‌مند شوند و در برابر الطاف او هرچه از دستشان بر می‌آید انجام دهند. مرد لاابالی اسپیلبرگ آرام آرام در بین یهودیان نیز محبوب می‌شود. کارگران یهودی به او به چشم نجات‌بخش می‌نگرند. وقتی آنها از انسان به کیسه‌های خون و استخوان و پوستی بی‌ارزشی‌تر از عدد بدل می‌شوند، شیندلر تنها کسی است که نام عده‌ زیادی از آنها را حفظ است و بودن را برای کسانی فراهم ساخته که جانشان وعده صبحگاهی یک فرمانده اس اس است.

هایک به روایت اسپیلبرگ

درام فیلم ۱۹۵ دقیقه‌ای «فهرست شیندلر» درباره تحول شیندلر است. مرد خوش خیال و باهوشی که در مکاشفه و تزکیه نفس خود از یک معامله‌گر به یک قهرمان نجات‌بخش تبدیل می‌شود. به کسی که در میانه جهنم آدم‌سوزی و تاریخ‌کشی، بهشت سرمایه‌محور بنا می‌کند و با امیدی ساده‌انگار فاشیسم را دست به سر می‌کند. این سادگی آشناست اگر اسپیلبرگ را از قبل بشناسید.

مردی که برای به دست آوردن پول به لهستان آمد، بسیار پول درآورد، ثروتمند شد و بعد تمام ثروت و دارایی خود را برای آزادی (بخوانید خرید) عده بیشتری از یهودیان داد و حتی چنان در عذاب وجدان و تأثیر تراژدی مرگ فجیع آنها قرار گرفت که کت و شلوارش را هم رها کرد، هر چه داشت را رها کرد و فقیر و خالی از میان جمعیتی که ناجی آنها بود گذشت. این لایه اصلی دراماتیک پرداخت شده در «فهرست شیندلر» است. تحول و شناخت تازه آقای شیندلر، دلال معصوم و خوش‌خیالی که به تزکیه رسید. اما زمینه‌ای که بخشی از این تحول را می‌سازد نمایش در ظاهر واقع‌نمای روند حذف یهودیان در جنگ جهانی دوم است. روندی که به مرور با نقض انسانیت آنها می‌خواهد انکارشان را عینیت ببخشد، برای همین از هر چیز که نشانی از وجود آنها داشته باشد خلاص می‌شود. در روایت تکان‌دهنده و قرین به حقیقت اسپیلبرگ از این تراژدی بزرگ قرن بیستم تنها خانه، اموال، فرزندان و کرامت انسانی، نام و اهمیت وجودی قربانیان از آنها سلب نمی‌شود، بلکه چهره آنها، مویشان، زیبایی، خلوت یا دلبستگی و… همه چیز گرفته می‌شود تا علاوه بر جسم با ذهنی برهنه و پایان یافته به اتاق گاز بروند و سپس در کوره به دانه‌های برف بدل شوند.

اما واقع‌نمایی برسازی شده، پرزرق و برق و نظام یافته با تصاویری چشم‌نواز و درخشان، برای دیدن این جهنم جنون‌آفرین کافی نیست. اما این تمهید شاید راهی ناگزیر برای هالیوود و یکی از نمادهای اصلی و بزرگ آن استیون اسپیلبرگ است برای نمایش فاجعه‌ای آشوبگر. با همه احساسات‌گرایی و تلاش اسپیلبرگ برای نمایش تراژدی حذف نژادی در روند جنگ جهان دوم، آنچه باعث تحول شنیدلر می‌شود پس از زمینه وحشی واقعیت در فیلم، نوع ارتباط شیندلر با آن است. شخصیت ارتباطی و اهل منفعت شیندلر به او این امکان را می‌دهد که با همه سخن بگوید. او با همه دوست می‌شود و سعی می‌کند از هر کس برای پول بیشتر استفاده کند. این به مثابه راهی برای درک کردن دیگری تصویر می‌شود. همین نکته باعث می‌شود برای این عضو نازی، یهودی و آلمانی تفاوتی نداشته باشد، نژاد و تاریخ و آرمان هر سه به یک اندازه بی معنا بنمایند. برای شیندلر منافع معامله، یعنی منافع متواقف و مشترک مهم است. میزان اهمیت تو به سازندگی پول است. منطق سرمایه آن چیزی است که شیندلر به واسطه آن می‌تواند انسان‌های بیشتری را بشناسد و با خود همراه کند. این هم نشانه‌ای دیگر از اینکه شیندلر بیشتر آمریکایی است تا آلمانی، عضوی از حزب نازی که گویی شوخی روزگار یا شاید هم شوخی آقای اسپیلبرگ او را به‌جای وال استریت یا سیلیکون ولی در گتوهای مرگ نازی‌ها نشانده است. فیلم در پی آن است که نشان دهد وقتی بر اساس نفع به آدم‌ها نگاه می‌کنی دست کم آنها را برتر یا کهتر نمی‌بینی، نژاد و طبقه و رفتار و تاریخ مهم نیستند، فقط کار و تولید سرمایه مهم است و این‌گونه آدم‌ها راحت با هم همکاری می‌کنند و سرنوشت و حقوقشان به هم گره می‌خورد. در حقیقت اسپیلبرگ دارد به سادگی به میانجی جنگ جهانی دوم و حذف یهودیان، درباره لیبرال بودن حرف می‌زند. اینکه چگونه تولید سرمایه و منطق آزادی اقتصادی می‌تواند موجب همکاری همگانی و از بین بردن جدایی ایدئولوژیک و حتی نژادی شود و آدم‌ها را در نظم خوانگیخته و منطق همه فهم بازار بهم متصل کند.

مستندنمایی به سبک اسپیلبرگ

فیلم به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده، اما تنها یک دختر بچه با پالتوی قرمز است که از دید اسکار شنیدلر رنگ دارد. کسی که گویی همچون فرشته‌ای در میان سیاهی، احساسات شیندلر را برای تحول هدایت می‌کند. فیلم یک لایه وقایع نگار دارد که با میان‌نویس و نمایش گتوها و روند مستندنمای کشتار زمینه فیلم را برسازی می‌کند. اما همین لایه مستندنما با چنان سانتیمانتالیسم، نگاه دراماتیک و نظام مسحور کننده تصویری آمیخته شده که در کارگردانی بی‌نظیر و کامل اسپیلبرگ به نوعی شکوه و زیبایی حماسی تبدیل شده است که به جهنم واقعه، قاعده تحمل‌پذیر زیباشناسانه بخشیده است. با همه خشونتی که در فیلم جریان دارد، جذابیت بی‌پایان بصری اثر به واسطه نورپردازی و فیلمبرداری درخشان یانوش کامینسکی مدیر فیلمبرداری لهستانی‌تبار فیلم، آنچه با آن روبرو هستیم زیبایی است و نه زشتی. زیبایی فرم که گویی در تضاد با زشتی محتوای تصویر قرار دارد. به همین دلیل تأثیر حسی فیلم بیشتر از اینکه آزاردهنده باشد، غم‌انگیز است؛ غمی که تلخ است اما نرم. با فاصله‌ای که به واسطه زیبایی میان چشم ما و زشتی ایجاد می‌شود، می‌توانیم با احساساتی امن به واقعه‌نگاری آقای اسپیلبرگ از اردوگاه‌های مرگ بنگریم. زشتی نشان داده می‌شود، اما در لفافی از شکوه عکاسانه و سینمایی.

تماشای «فهرست شیندلر» در نماوا

نوشته «فهرست شیندلر»؛ دست به سر کردن فاشیسم با بازار‌ اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط