درباره‌ی دو فیلم کوتاه خارجی / ماجراجویی با طعم فضا و عشق

امتیاز دهید post

مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم کوتاه واقع‌بین یک درام علمی- تخیلی بر محور ماجراجویی سه نوجوان و مواجهه با آدم فضایی در نسبتی متناسب از تخیل، عشق و طنز است که مخاطب را به شکلی پویا با خود همراه می‌کند. این فیلم ۱۱ دقیقه ای که محصول کشور استرالیا در سال ۲۰۲۰ است براساس فیلمنامه‌ای از استفانی جاکلین به کارگردانی نیک کروهورست ساخته شده است. فیلمی که در جشنواره فیلم‌های جنوب استرالیا نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه و فیلم شد، اما در نهایت جایزه‌ای به دست نیاورد.

«واقع‌بین» از الگوی آثار علمی- تخیلی نوجوانانه پیروی می‌کند که نسخه به‌روز و موفق آن؛ سریال «چیزهای عجیب» به کارگردانی برادران دوقلوی دافر (مت و راس) است که تا امروز چهار فصل آن پخش شده و به تئوری جهان‌های موازی می‌پردازد. این فیلم کوتاه با تکیه بر ایده فانتزی تهدید برآمده از حضور آدم فضایی‌ها بر کره زمین، قصه خود را از چگونگی همراه شدن سه نوجوان به نام‌های الکس، ادی و استیسی آغاز می‌کند. دو پسر و یک دختر که به واسطه روحیات کلیشه‌ای اولیه معرفی می‌شوند؛ ادی یک پرخور بازیگوش، الکس یک ماجراجوی عاشق که می‌خواهد توجه استیسی را جلب کند و استیسی دختری که به فضا و کهکشان علاقه دارد.

فیلم به شکلی موجز هم کاراکترها را معرفی می‌کند هم ارتباطاتشان را، و به سرعت به سمت سویه ماجراجویانه درام می‌رود که محملی برای ارتباط و همراهی الکس و استیسی است. عبور یک شهاب سنگ از آسمان و سقوط در نقطه‌ای نسبتاً نزدیک که آنها را ترغیب می‌کند سفر ماجراجویانه خود را آغاز کنند.

طنز آمیخته به این موقعیت که به واسطه خوانش نویسنده و فیلمساز وارد کار شده، به اندازه و کدوار می تواند پتانسیل لازم برای پیگیری قصه را بیشتر و در عین حال کاراکترها را از هم متمایز کند. مثل سکانسی که الکس موقع عزیمت به سفر؛ به مادرش می‌گوید به خانه ادی می‌رود، استیسی خواب را بهانه می‌کند و ادی تنها کسی است که واقعیت را می‌گوید و مادرش بدون واکنش تأکید می‌کند حتماً کاپشن بپوشد!

طراحی چنین جزئیاتی در فیلمی که زمانی کوتاه برای پرداخت و بسط و گسترش ایده محوری خود دارد، بیش از هر چیز از فیلمنامه‌ای جزئی‌نگر و حساب‌شده می‌آید. به‌خصوص وقتی به دستاورد این سفر ماجراجویانه و تجربه مواجهه با آدم فضایی و … توسط الکس و استیسی مواجه می‌شویم.

مواجهه‌ای که پرداختی کودکانه و ابتدایی دارد و این نکته را برجسته‌تر می‌کند که قصه اصلی ارتباط گرفتن این سه نوجوان، روحیه ماجراجویی، طنز حاکم بر روابطشان و عشق نوجوانانه بین این دختر و پسر است که به خوبی هم ساخته و پرداخته شده است.

نهایتاً فیلم با بارش انوار آسمانی و تحلیل هر یک از کاراکترها از این صحنه به پایان می‌رسد که مصداق عنوان فیلم است؛ دیدگاه واقع بین ادی در مقابل ذهن تخیل‌پرداز الکس و استیسی که مواجهه و مبارزه با آدم فضایی بدل به تجربه فانتزی مشترک و گامی برای نزدیک شدن بیشتر آنها به یکدیگر می‌شود.

بیگانه‌ای در میان ما

فیلم کوتاه «دنیای محدود» اثری عمیق و معناگرایانه در گونه علمی- تخیلی است که بر پایه یک رویداد غیرواقعی، درام خود را بنا کرده و دیدگاه‌های مختلف را در مواجهه با این رویداد به چالش می‌کشد و مفهومی چندلایه برای چند بار دیدن پیدا می‌کند.

این فیلم ۱۵ دقیقه‌ای محصول کشور آمریکا در سال ۲۰۱۷ است که به نویسندگی و کارگردانی برنت بوناکورسو ساخته شده و با جمله‌ای قصار از ویلیام شکسپیر در نمایشنامه «ژولیوس سزار» آغاز می‌شود. جمله‌ای که ارجاعی معنادار به حضور یک غریبه غول‌پیکر و ناشناخته در میان مردمانی دارد که به واسطه نداشتن شناخت آن را پس می‌زنند!

به نظر می‌آید همین جمله جرقه اصلی شکل گرفتن ایده خلاقانه فیلم باشد؛ شناسایی شیء‌ای ناشناخته در منظومه شمسی که بدون نام و هویتی مشخص، موجودیت می‌یابد و نوع مواجهه انسان‌ها با او است که مفاهیم عمیق درونی اثر را غنا می‌بخشد.

فیلم با نماهایی عمومی از شهر، دریا، برج ها و آسمانخراش‌ها آغاز می‌شود و در یکی از این خانه‌ها سراغ کاراکتر ریموند دیویس می‌رود که روایت خود را با دوربین/ مخاطب به اشتراک می‌گذارد. محقق ارشد وزارت امنیت ملی آمریکا که تجربه خود را از مواجهه با آن شیء ناشناخته شرح می‌دهد.

روایت این کاراکتر پیوند می‌خورد به صحنه‌هایی از گذشته که حکم فلاش بک او را دارد، اما این امتیاز را هم دارد که محدود به زاویه دید او باقی نمی‌ماند بلکه این روایت تصویری پیوند می‌خورد به تجربه‌ای جمعی از مواجهه یک شهر و مردمانش با یک موجودیت ناشناخته.

موجودیتی که در هیچیک از دوقطبی‌های مرسوم قرار نمی‌گیرد و به همین واسطه تبدیل می‌شود به یک علامت سوال! او نه نابودگر است نه منجی، نه پرسش است نه پاسخ، نه تهدید است نه امید و … به همین دلیل به عنوان پدیده‌ای منفعل از سوی مردم شناخته می‌شود که به تدریج همه به حضورش در سطح شهر و جغرافیا و جهانشان عادت می‌کنند؛ حتی هواپیماهای خطوط هوایی!

فیلمساز برای بسط زاویه دید اثر خود به ایده‌ای تخیلی، از تمهید مصاحبه با دو کاراکتر دیگر نیز بهره برده تا بتواند دوقطبی‌های پیش‌بینی‌پذیر را به چالش بکشد. حرف‌های امیلی فیلد به عنوان یک روانشناس که نگاهی انسانی و روانکاوانه به این موجود ناشناخته دارد در نقطه مقابل حرف‌های کلنل گاس ویلسون؛ سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا قرار می‌گیرد که به عنوان تهدید و توطئه پنهان به این پدیده می‌نگرد.

دو دیدگاه متضاد که نقطه تعادل آنها، دیدگاه علمی ریموند دیویس است که به تدریج از داده‌های علمی به درک حسی و شهودی این موجود که در نگاه اول مابه ازای خداوندگار جهان پنداشته، می‌رسد. او است که با رفتارشناسی این پدیده با تکیه بر داده‌های علمی، در نهایت به خوانشی تازه از انفعال او می‌رسد.

موجود ناشناخته‌ای که همواره لب دریا به آسمان می‌نگرد و در انتظار و امید رسیدن یاری‌رسان در پوسته ظاهری انفعال فرو رفته است. این را ترجمه اصوات او به زبان مورس می‌گوید؛ آیا جز این است که او همچون همه ما ابنا بشر به انتظار و امید ظهور یک منجی و فریادرس است؟

به همین واسطه است که فیلم با ظرافت و زیبایی پیوند دیدگاه علمی دیویس و دیدگاه روانکاوانه فیلد را در ساحل رقم می‌زند، جایی که به نظر می‌آید موجود ناشناخته بدل شده به دیویس و همه انسان‌هایی که به درکی تازه از وضعیت انفعالی خود در جهان هستی رسیده اند.

تماشای فیلم واقع‌بین و دنیای محدود در نماوا

نوشته درباره‌ی دو فیلم کوتاه خارجی / ماجراجویی با طعم فضا و عشق اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط