«کلاهبردار»؛ تقلا در دنیای تقلب و دروغ‌گویی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

صحبت کردن درباره «کلاهبردار» (Sharper)، تازه‌ترین ساخته بنجامین کارون کار دشواری است. تریلر نوآر بسیار هوشمندانه او چیزهای زیادی برای بحث دارد، از پیرنگ آن که تماشاگر را دائم وا‌می‌دارد حدس بزند، تا بازیگران فوق‌العاده، تا خود کارون که هیچ‌وقت انتظار نداشت یک کارگردان فیلم شود، اما بهترین تجربه دیدن این فیلم که از ۱۰ فوریه در سینماهای ایالات متحده اکران شد، زمانی است که تماشاگر کمترین اطلاعات ممکن را از داستان آن داشته باشد.

کافی است بگوییم فیلمنامه «کلاهبردار» نوشته برایان گیت‌وود و الساندرو تاناکا که چند سال در «فهرست سیاه» قرار داشت، بر چند فرد ساکن نیویورک متمرکز است که شاید و شاید هم نه در هر لحظه همدیگر را فریب می‌دهند. فیلم به چهار بخش‌ تقسیم شده است که به تماشاگر زمان می‌دهد همه شخصیت‌های مختلف را بشناسد – از دو عاشق جوان، ساندرا و تام (بریانا میدلتون و جاستیس اسمیت) تا مدلین (جولین مور) زنی مرموز و مکس (سباستین استن)، پسر مشکل‌دار او.

فیلم چیزی بیش از آنچه می‌بینید دارد که به شکلی غیر خطی آشکار می‌شود – روایت در زمان به جلو و عقب می‌پرد و هر بار کمی بیشتر درباره هر شخصیت اطلاعات می‌دهد. خوشبختانه پیچش‌ها و چرخش‌های فیلم به‌قدری است که حتی تیزبین‌ترین تماشاگران را نیز درگیر نگه می‌دارد.

بریانا میدلتون و جاستیس اسمیت

«کلاهبردار»، اولین فیلم بلند سینمایی کارون، پس از حدود ۱۵ سال کارگردانی اپیزودهای سریال‌های معروفی مانند «والندر»، «شرلوک»، «تاج» و اخیراً «آندور» است. او می‌گوید برای اولین فیلمش «مشتاق بود کاری متفاوت انجام دهد.» یکی از اولین چیزهایی که او در دنیای تلویزیون و سینما یاد گرفت این بود که «چگونه تا جایی که می‌توانید بهترین فنجان چای را درست کنید که دیگران شما را با آن چای به یاد آورند.»

اما راه رسیدن به دنیای سینما برای او طولانی بود. کارون می‌گوید: «فرصت ساختن یک فیلم بلند داستانی هرگز فراهم نشد. شاید هم به‌اندازه کافی تلاش نکردم.»

او توضیح می‌دهد: «چیزی که واقعاً اتفاق افتاد این بود که چشم‌انداز تلویزیون به لحاظ دامنه، مقیاس و کیفیت به‌طور قابل‌توجهی تغییر کرد. آدم‌های که به‌طور مرسوم در سینما کار می‌کردند، ناگهان از تلویزیون سر درآوردند؛ بنابراین من به آنجا نگاه می‌کردم.»

جولین مور بود که زمینه را برای ساخت اولین فیلم کارون فراهم کرد. درواقع فیلمنامه گیت‌وود و تاناکا زمانی با چراغ سبز روبرو شد که بازیگر برنده اسکار برای «هنوز آلیس» و ستاره فیلم‌هایی مانند «ماگنولیا»، «ساعت‌ها» و «دور از بهشت» آن را خواند. کارون می‌گوید: «درنهایت، جولین کسی است که این کار را به من داد.»

چطور؟ او شانه بالا می‌اندازد: «خب، شما می‌دانید هالیوود چطور کار می‌کند.»

جولین مور

مور تهیه‌کننده «کلاهبردار» است، اما کارون می‌گوید: «اگر او فیلمنامه را نمی‌خواند، این فیلم که در فهرست سیاه بود ساخته نمی‌شد، بیرون گود بود. اگر جولین آن را نخوانده بود و نمی‌گفت، “من می‌خواهم این فیلم را بسازم”، اپل و ای۲۴ تمایلی به تولید فیلم نداشتند.»

مور مجذوب نقش مدلین شد، زنی با اعتمادبه‌نفس و جسور که با تکیه بر عقل و زیرکی خود در نیویورک زندگی می‌کند. او احساس کرد نقش خیلی خوبی است و مدیران استودیوها را راضی کرد فیلم را بسازند. کارون با لبخندی گرم می‌گوید: «بنابراین من خیلی مدیون او هستم. او نه‌تنها از پروژه دفاع کرد، بلکه سفارش من را هم کرد.»

داستان «کلاهبردار» در دنیای شیادها می‌گذرد – گوش‌برهایی که به‌راحتی می‌توانند سر شما شیره بمالند و این کار را اغلب خیلی هم راحت انجام می‌دهند؛ و برای مدتی، هیچ‌وقت کاملاً مطمئن نیستید دقیقاً چه کسی چه کسی را بازی می‌دهد.

تام، مدیر یک کتاب‌فروشی کوچک، دقیقاً کیست؟ دوست یا دشمن؟ ساندرا چی؟ واقعاً آن‌طور که اول به نظر می‌رسد یک دختر معصوم است؟ مکس چرب‌زبان چطور؟ دراین‌بین، مدلین چه نقشی دارد؟ او در ریچارد هابزِ میلیاردر با بازی جان لیسگو چه می‌بیند؟ کارون درباره شخصیت‌های فیلم «کلاهبردار» هشدار می‌دهد: «آن‌ها چیزی نیستند که می‌گویند.»

سباستین استن و جان لیسگو

فیلم طنین‌انداز است، چون در زمانی می‌آید که همه ما در حالت دفاعی هستیم و می‌ترسیم فریب بخوریم.

دیدن «کلاهبردار» خیلی لذت‌بخش است، چون تماشاگر هیچ‌وقت نمی‌داند دقیقاً به کجا می‌رود. بخش زیادی از این حس به فیلمنامه برمی‌گردد. کارون درباره کار گیت‌وود و تاناکا می‌گوید: «خب، من فیلمنامه‌های زیادی خوانده‌ام، اما این اولین موردی بود که واقعاً استنشاق کردم. شیطنت‌آمیز، بامزه، هوشمندانه و جذاب است. یک تریلر است که با سیاست‌های جنسی، اعتماد و خیانت بازی می‌کند – این‌همه چرخش‌های با طراوت دارد و شبیه بازی پوکر است.»

مور حضور موفق خود در فیلم را به خاطر امتناع از قرار گرفتن در چارچوبی می‌داند که از یک فیلم با بازی جولین مور انتظار می‌رود. او می‌گوید: «خیلی وقت‌ها به من می‌گویند، “برای این فیلمنامه به تو فکر ‌کردم” و بعد آن را برای من می‌فرستند، اما متوجه می‌شوم به خاطر کاری که قبلاً انجام دادم به من فکر کردند.» در عوض مور مجذوب پروژه‌هایی می‌شود که تماشاگران و خودش را شگفت‌زده می‌کنند. او می‌گوید: «من می‌خواهم غافلگیر شوم. با توجه به این که خیلی وقت است در این حرفه هستم، معمولاً از همان ابتدا مسیر یک فیلمنامه را حدس می‌زنم و متوجه می‌شوم قرار است به کجا برسد، اما درمورد این فیلمنامه واقعاً خیلی چیزها برای من قابل پیش‌بینی نبود.»

کارون با اشاره به محور پیرنگ فیلم خود می‌گوید: «بازی خوردن به‌اندازه خود زمان قدمت دارد، اما گمان می‌کنم که می‌دانم تقلب و دروغ‌گویی چقدر فراگیر شده است، اما گوش کنید، من دوست دارم باور کنم بیشتر مردم قابل اعتماد هستند.»

بنجامین کارون، سباستین استن و بریانا میدلتون

با این حال، کارون اعتقاد ندارد همه آدم‌ها باید مراقب رفتار خود باشند، چون زندگی کسل‌کننده می‌شود. او می‌گوید: «من از آدم‌های خوب که کارهای بد می‌کنند خوشم می‌آید، همین‌طور از آدم‌های بد که کارهای خوب می‌کنند؛ و این چیزی است که درمورد شخصیت‌های ما در “کلاهبردار” دوست دارم.»

او ادامه می‌دهد: «تا وقتی کاری را قانع‌کننده و با اعتمادبه‌نفس کامل انجام می‌دهید، می‌توانید از هر چیزی فرار کنید.»

کارون می‌خواست بفهمد «وقتی با اعتمادبه‌نفس یک نقشه را پیش می‌برید، چه نوع هیجانی را تجربه می‌کنید» و می‌خواست «چیزی را امتحان کند که یک فرد به خاطر آن دستگیر نمی‌شود» تا هنگام صحبت با بازیگران درمورد این که چرا شخصیت‌هایشان دروغ می‌گویند و کلک می‌زنند، به او کمک کند.

بوتیک تام فورد در منهتن معیار کارون شد. او با این ادعا که با فردی در فهرست مشتریان ویژه فورد نسبت دارد، هنگام خرید چند پیراهن تخفیف زیادی گرفت. او توضیح می‌دهد: «ظاهراً معروف‌ترین آدم‌های جهان در این فهرست هستند.»

وقتی کارمند فروشگاه فورد خرید او را در بسته‌ گذاشت، قلبش تند می‌زد. او می‌گوید: «خیلی خیلی ترسیده بودم. با خودم گفتم، “خدای من، تام فورد با جولین مور دوست است. اگر متوجه موضوع شود به جولین زنگ می‌زند!»

کارون به یاد می‌آورد: «فکر می‌کردم هر لحظه ممکن است گیر بیفتم. درحالی‌که به هتل برمی‌گشتم، به خاطر کاری که کرده بودم چیزی دیوانه‌کننده در سرم سوت می‌کشید.»

او طاقت نیاورد و موضوع را با مور در میان گذاشت. کارون می‌گوید: «جولین خندید و گفت، “من به او می‌گویم.” نمی‌دانم به فورد گفت یا نه، اما اگر صورت‌حساب بقیه پول را برای من بفرستد، با خوشحالی تسویه می‌کنم.»

کارون ادامه می‌دهد: «احتمالاً از این که این ماجرا را برای شما تعریف کردم، خجالت می‌کشم، اما در تحقیقات من برای بررسی این مسئله که اگر به‌اندازه کافی مطمئن و متقاعدکننده باشید، می‌توانید کسی را نسبت به چیزی متقاعد کنید، مؤثر بود. فکر می‌کنم به‌عنوان یک کارگردان، واقعاً اشتیاق دارید بازیگرانتان هم به این نگاه برسند و وقتی همه‌چیز را کنار هم قرار می‌دهید، هم‌صدایی اتفاق بیفتد.»

او با اشاره به «حقیقت بازیگری» این نظریه را مطرح می‌کند که ما انسان‌ها در سطوح مختلف و نه‌فقط به‌واسطه کلماتی که می‌گوییم با هم ارتباط برقرار می‌کنیم، «اما من فکر می‌کنم زیر آن به شکل شگفت‌انگیزی عمیق است و این زمانی است که اعتقاد دارم بازیگری در سطح عالی انجام می‌شود.»

بریانا میدلتون و جاستیس اسمیت

کارون همین حس را درمورد بریانا میدلتون در «کلاهبردار» دارد و می‌گوید او خود را به رخ دوربین می‌کشد. «پیدا کردن بریانا برای نقش ساندرا درحالی‌که در شروع دوران کاری خود قرار دارد یک شانس واقعی بود، ضمن این که واقعیت این است دوربین او را دوست دارد.»

او ادامه می‌دهد: «من فکر می‌کنم بریانا ذاتاً یک ستاره سینماست. شاید حرف عجیبی باشد، اما من را به یاد “زن زیبا” و جولیا رابرتز انداخت و باور داشتم بریانا و جذابیت و سهل و ممتنع او چیزی ویژه دارد.»

قبل از «کلاهبردار»، کارون به پیشنهاد تونی گیلروی برای کارگردانی سه اپیزود مهم سریال «آندور»، پیش‌درآمد هیجان‌انگیز «جنگ ستارگان» دعوت به کار شد. او می‌گوید: «من واقعاً از کار روی یک داستان خیالی لذت می‌بردم. مدت‌ها بود روی سریالی کار می‌کردم که با الهام از آدم‌های واقعی ساخته می‌شد. واقعاً مشتاق بودم کاری متفاوت انجام دهم و از یک سریال تاریخی به یک داستان ماجراجویی اکشن و تقریباً به همان اندازه پر از پیچش و چرخش بروم.» گیلروی از او خواست به سریال دیزنی پلاس بازگردد، اما این بار به دلیل تعهدی که نسبت به پروژه «کلاهبردار» داشت، در دسترس نبود.

او «کلاهبردار» را آشکارا یک کار خیالی می‌داند و مطمئن است «تاج» نیز همین‌طور است، حتی با این که درباره آدم‌های واقعی است.

جولین مور

کارون با اصرار می‌گوید: «البته “تاج” یک درام خیالی است. به‌هرحال، پیتر (مورگان) در آن اتاق‌ها با آن آدم‌ها نبود، اما مثل یک پرتره است. این برداشت او از آن دنیاست، ولی از خیلی جهات او با کهن‌الگوها بازی می‌کند. به اساطیر یونان برمی‌گردد.»

بااین‌حال او اذعان می‌کند «وقتی می‌خوانید داستانی “بر مبنای اتفاقات واقعی” است، چیزی در روان‌ شما اتفاق می‌افتد. گمان می‌کنم طبیعی است از خودتان بپرسید، “واقعاً این اتفاق‌ها افتاده است؟”»

کارون اعتقاد دارد چیزی که پروژه‌های اخیر او – «تاج»، «آندور» و «کلاهبردار» – را به هم مرتبط می‌کند، «پروتئین» متن است. او می‌گوید: «شما باید سخت روی آن کار کنید، اما فکر می‌کنم با شما بماند و شما را تغذیه کند.»

کارون موافق است بین تفسیر زندگی واقعی و زندگی خیالی مرز باریکی وجود دارد. «بااین‌حال، دشوار و گول‌زننده است، به‌خصوص زمانی که داستان جذاب “کلاهبردار” به طرز درخشانی با واقعیت تماشاگر در تضاد باشد.»

منبع: ددلاین، ورایتی

تماشای فیلم «کلاهبردار» در نماوا

نوشته «کلاهبردار»؛ تقلا در دنیای تقلب و دروغ‌گویی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط