درباره دو فیلم کوتاه / قصه‌ی همیشه تکرار

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

هجرت یکی از قدیمی‌ترین راه‌حل‌های بشر برای عبور از شرایط دشوار و ساختن یک زندگی تازه با افقی روشن‌ بوده است. این راه حل مختص بشر نیست، بسیاری از موجودات زنده برای حفط بقا و زیستن در شرایطی بهتر و سازگارتر، ناگزیر از چنین راه‌کاری هستند. اما این راه‌حل به مانند بسیاری از دیگر راهکارهای مشترک میان موجودات زنده، به انسان که می‌رسد پیچیده‌تر و بغرنج‌تر تحقق پیدا می‌کند؛ چراکه فراتر از بودن طبیعی، انسان هستی‌مندی است که با ذهنیت و اموری فراتر از طبیعت معنای زندگی خود را شکل می‌دهد. اموری چون گذشته، ریشه‌های خانوادگی، قومی و سرزمینی، فرهنگ و عادات جمعی، باورها و خواست‌های انفسی مسائلی پیچیده محسوب می‌شوند که وابستگی و احساسات و عواطفی عمیق را در انسان پدید می‌آورند. ذهن انسان در وابستگی‌های خانوادگی و فرهنگی به گونه‌ای تربیت شده است که گذر از تعلق برایش بار سنگینی از احساس شرم، گناه، اضطراب و اندوه را سبب می‌شود. گذشته از اینها تعلق برای انسان معطوف به نقش‌هایی چون والد و فرزندی است و حاوی نوعی مسئولیت سنگین که آدمی اغلب زیر بار این نقش‌ها به دشواری تن به تصمیم رفتن می‌دهد، مگر از روی اجبار و ناچاری. دو فیلم کوتاه «ابیگیل» و «در نهایت دستگیر خواهم شد» که به ترتیب در آمریکا و کانادا ساخته شده‌اند از جمله فیلم کوتاه‌های موفق چندسال اخیر هستند که هر کدام در گونه و سبکی کاملاً متفاوت به موضوع هجرت و کوچ اجباری انسان پرداخته‌اند.

ابیگیل

«ابیگیل» در سال ۲۰۱۲ توسط متیو جیمز رایلی نوشته و کارگردانی شده است. فیلم در بخش سینه فونداسیون جشنواره کن نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم بوده است و نگاهی است متفاوت به زندگی دختری که قصد دارد شرایط اسفبار و دشوار زندگی خود را برای ساختن یک زندگی تازه ترک کند. ابیگیل دختر جوانی است که در یک پمپ بنزین کار می‌کند و علاوه بر خود و مشکلات محیط پیرامون‌اش مسئولیت مادر دائم الخمرش را هم به دوش می‌کشد. زندگی ابیگیل آنقدر خلاصه است که تمام چیزی که با خود برای هجرت همراه دارد کوله‌ای کوچک است و حقوقی اندک که تازه مجبور می‌شود بخشی از آن را بابت بدهی‌های مادرش به دیگران بدهد.

ابیگیل در شهر خود غریب است. به کار گرفته می‌شود اما دیده نمی‌شود. خوانده می‌شود اما به چشم نمی‌آید. گویی که نیست، مگر برای خدمت رسانی و رفع نیاز دیگران. به همین دلیل هجرت برای ابیگیل آنچنان دشوار نیست، بلکه راهی است به رهایی؛ راهی است برای به دنیا آمدن و موجود شدن و سرآخر دیده شدن به مثابه یک نفس مستقل و ارزشمند. غربت و ناآشنایی شهری تازه برای ابیگیل هراس‌آور نیست، غربت تمام آن چیزی است که او بلد است و می‌تواند در خود هضم کند. خانه‌ای برای او وجود ندارد به همین دلیل هم ما او را فقط در شهر می‌بینیم و هیچگاه به خانه نمی‌رسد. اما در همین شهر کارگردان او را در قاب‌هایی تنگ و محاصره شده با نشانه‌ها و نمادهای شهری نمایش می‌دهد؛ چرا که اساساً آنچه او را گریزان کرده فقط مادر و مسئولیتی سنگین و غیرمنطقی نیست، بلکه خود شهر و زیستگاه اوست، شهر است که به او اجازه تنفس و زندگی در جهانی سازگار با سنش را نداده است. فیلم با وجود اینکه داستانی ساده دارد و در کارگردانی نیز این داستان ساده به همان سادگی تصویری شده است اما در بطن خود احساساتی سنگین و پیچیده را حمل می‌کند که از همان ابتدا با بازی درخشان اشلی پئوپلز در نقش ابیگیل ما را درگیر این جهان سنگین و مخزون می‌کند. ابیگیل شخصیتی کم حرف است که با نگاه نگران و رنجشی که در صورتش نمایان است از همان نمای نخستین تماشاگر را با خود همدل می‌کند. فیلم «ابیگیل» با وجود ایجاد همدلی و نماهایی بسته از صورت و حالات شخصیت اصلی، روایتی سرد و فاصله‌گذارانه دارد و این روایت سرد باعث شده است که جهان بی رحم پیرامون بهتر تصویر شود و منطق هجرت شخصیت بهتر ساخته شود چرا که تماشاگر تنهایی و غربت ذاتی شخصیت را در این فضاسازی بهتر درک می‌کند.

در نهایت دستگیر خواهم شد

فیلم کوتاه «در نهایت دستگیر خواهم شد» ساخته الکساندر داستی در سال ۲۰۱۹، نامزد جایزه هیئت داوران جشنواره ساندس ۲۰۲۰ شده بود و همچنین در جشنوار‌ه‌هایی چون آستن و کبک سیتی هم مورد توجه قرار گرفت. فیلم در سبک و رویکردی خلاف فیلم قبلی، به همان موقعیت هجرت اجباری می‌پردازد. «در نهایت دستگیر خواهم شد» فیلمی پررخداد و کنش در ژانر جنایی است. زنی خانه‌دار به نام مورین که توسط همسر خود تحقیر می‌شود و آزار می‌بیند تصمیم می‌گیرد همسر و شهر خود را بی خبر ترک کند. اما رخدادهایی متوالی او را در کابوسی خونبار فرو می‌برد. فیلم بسیار وامدار طبیعت سرد و وحشی جغرافیایی است که در آن رخ می‌دهد؛ ترکیب سرما و فضای جنگلی، گویی که آدم‌ها را از فضای شهری دور می‌کند، اما خود این طبیعت کارکرد یک فضای بسته را دارد که بر ترس‌ها و خشونت‌ها می‌افزاید. مورین با وجود دشواری‌های زندگی‌اش زنی سرزنده و شاد است، خوب ارتباط برقرار می‌کند و گویی به جز همسرش همه او را دوست دارند. او تلاش دارد از پسرش در برابر همسرش محافظت کند اما هیچ راهی برای موفقیت در این راه پیش رویش نیست، شاید وجود همین فرزند هم باشد که مورین را به آینده و تصمیمی که گرفته امیدوار می‌کند.

اما این داستان را الکساندر داستی با ریتمی ملتهب و روایتی جذاب در یک درام جنایی حل کرده است، به همین دلیل «در نهایت دستگیر خواهم شد» فیلمی سرگرم کننده است که مخاطب را در لحظات مختلفی غافلگیر می‌کند، اما شاید جالب ترین نکته فیلم پایان آن است، جایی که بر خلاف همه پیش‌بینی‌ها و در فضایی میان وهم و واقعیت و بسیار متأثر از همان طبیعت، نوعی رهایی را شاهد هستیم. پلیس و خانواده در کلبه‌ای روی درخت به دنبال مورین هستند که خود نشانه‌ای از غرابت شخصیت دارد اما نکته با اهمیت این است که مورین روی زمین و در پهنه جنگلی که درختان سبزش سفید پوش شده‌اند میان ماندن و رفتن همچنان معلق است و گویی دست هیچکس در هزارتوی طبیعت به او نخواهد رسید.

تماشای «ابیگیل» و «در نهایت دستگیر خواهم شد» در نماوا

نوشته درباره دو فیلم کوتاه / قصه‌ی همیشه تکرار اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط