«پدرم و پسرم»؛ تلاطم در میانِ آرامش و بی‌نظمی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، فریبا اشوئی

کودتا و تحولات ضربتی از این دست که موجب تغییرات ضرب‌العجلی ماهوی در جوامع می‌شوند، تاثیرات عمیق و جبران‌ناپذیری در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با خود به همراه دارند. فیلم سینمایی «پدرم و پسرم» به کارگردانی چاقان ایرماک روایتی از زندگی یکی از قربانیان کودتای ۱۹۸۰ ترکیه با نام صادق است که با وقوع کودتا، بنای زندگی‌اش فرو می‌ریزد و…

فیلم در سه مقطع زمانی مختلف: در آستانه کودتا، پس از کودتا و دوران گذار؛ زندگی صادقِ روزنامه‌نگار را به تصویر می‌کشد. در هر کدام از این مقاطع با حفظ رویکرد فیلم، پی‌رنگ‌های محوری داستان تغییر می‌کنند. پرده اول بر حضور همسر و نقش او در زندگی صادق متمرکز است. نقطه عطف اول داستان در همین پرده رقم می‌خورد. پرده دوم بر غیبت صادق و تنهایی پسرش دنیز متمرکز است و بالاخره پرده سوم که روایتگر دوران گذارِ پس از اتفاق است، به تجربه زیسته سه نسل در کنار هم می‌پردازد. پدر(حسین) نماینده نظام فئودالی و برده‌داری است. پسر(صادق) که به تعبیر پدرش، یک آنارشیست شورشی است و سومینِ این نسل هم نوه (دنیز) است که غرق در رویاهایش زندگی را از دریچه نگاهِ خیال‌پردازِ خود قابل تحمل‌تر ساخته است. رویارویی این سه نسل با یکدیگر و در هم تنیدگی‌های ریشه‌ای و احساسی میان‌شان مهم‌ترین پی‌رنگ اختصاصی سومین پرده این روایت است. خانه در این فیلم، به معنای ریشه و هویتِ فردی معنی شده و فیلم‌ساز بر آن تاکید ویژه‌ای دارد.

داستان «پدرم و پسرم» بر پایه یک نمودار سینوسی تکرار شونده از آرامش به بی‌نظمی و مجدد به آرامش سیر می‌کند. نتیجه و خروجی این نمودار هم استحاله شخصیت‌ها و در نهایت، تغییر و شناخت کاراکترها نسبت به زندگی یکدیگر و اتفاقات پیرامونشان است.

در پرده آغازین، حضورِ زن و اتفاقی که پشت سر می‌گذارد، با هدفِ ایجاد اولین گره دراماتیک و شکل‌گیری نقطه عطف اولیه روایت است. بعد از این نقطه، اتفاقات تلخ‌تری با بسامدی بالاتر پی در پی به روایت تزریق می‌شوند، اما فیلم‌ساز برای گرفتن زهر این اتفاقات تراژیک، تلاش می‌کند تا اطلاعات را علی‌رغم حجم بالا، با طراحی در قالب خرده پلان‌های موازی، کات‌های سریع، بازی با نور و موسیقی میان دو قطب مثبت و منفی (خانه و بازداشتگاه) توزیع و به مخاطبان فیلمش منتقل سازد. نتیجه این که مخاطب در پایان این پرده، به حجم قابل توجهی از اطلاعات دست پیدا کرده است.

پرده دوم روایت «پدرم و پسرم»، پی‌رنگ اصلی اختصاص به شخصیت پسر داستان، یعنی دنیز دارد. دنیز پسر کوچک صادق، خلاء‌های زندگی خود را با شخصیت‌های کتاب‌های قصه‌اش پُر می‌کند. به‌طوریکه حضورشان در ذهن و اندیشه او بسیار پر رنگ و واقعی به‌نظر می‌رسند و مخاطب با تک تک این شخصیت‌های خیالی و عملکردشان از نزدیک روبه‌رو می‌شود.

یک کودتای دراماتیک

داستان فیلم بر بستر جغرافیایی مشخصی، مثل کشور ترکیه اتفاق می‌افتد و وقوع کودتا در این کشور اولین ابزار دراماتیک نویسنده و فیلم‌ساز برای شروع درام بوده است، اما علی‌رغم وجود این ابزار قابل و کاربردی، می‌بینیم که فیلم‌ساز در پرده دوم توجه لازم به این موضوع را نداشته و خیلی کم به اثرات اجتماعی و فرهنگی کودتا توجه می‌کند.

در نهایت باید گفت در پرده سوم فیلم هیچ قهرمانی ندارد. در این پرده همه چیز و همه کس قهرمان هستند و چندین پی‌رنگ هم‌زمان با هم پیش می‌روند. بخشی از این قهرمان‌سازی، شاید به دلیل پردازش تفکر ایده‌آلیستی کودک (دنیز) توسط فیلم‌ساز و توجه به رویاها و تخیلات آرمانی او باشد. دنیز با ذهنی خلاق و قلبی صاف و زلال با کوله‌بار تخیلاتش وارد فضای جدیدی شده و قصه‌هایش را با قهرمانان جدیدش، در اقلیمی متفاوت از فضای شهری که می‌شناختش در روستایی زیبا تعقیب می‌کند. در این پرده، اقوام صادق، اعم از عمو، زن عمو، مادر بزرگ، پدر بزرگ، خاله‌ی پدر و…همه در چرخشی متعادل، از بُعد منفی شخصیت خود به سمت قطب مثبت آن سوق پیدا می‌کنند.

هیچ‌کدام از کاستی‌ها و نواقص گذشته، مانع شکل‌گیری و تداوم ارتباط آن‌ها با هم و با آینده پیش رویشان نمی‌شود. تقابلی در میانشان نیست. گذشته در گذشته مانده و پذیرش و باورهای درست انسانی و عاطفی جایگزین آن شده است. در این پرده مخاطب با رویکردهای اخلاقی و رفتاری قابل قبولی روبه‌رو است که شاید در زندگی طبیعی و خارج از فیلم، سراغی از آن ها داشته باشد. همدلی، ایثار و گذشت، توجه به روابط خویشاوندی و پایبندی به خانواده و ریشه، همه از جمله مفاهیمی‌اند که در کنار هم توانسته‌اند روح متشنج و چند پاره آغازین فیلم را در این پرده به یک تقارن و یکپارچگی عالی بدل سازند.

سکانس پایانی به‌وقت وداع پسر (دنیز) با پدرش (صادق) که او را از دریچه ویزور دوربین سوپر ۸ بدرقه می‌کند، یادآور این شعر از سهراب است که گفت:

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست/ رود دنیا جاریست/ زندگی، آبتنی کردن در این رود است/ وقت رفتن به همان عریانی، که به هنگام ورود آمده‌ایم/ دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟ / هیچ!!!/ زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره‌ها می‌ماند.

و صادق که در زیر بارش باران، عروجی نمادین را رقم می زند و یادگارش می‌ماند تا آینده را با نگاهی متفاوت‌تر تجربه کند.

تماشای «پدرم و پسرم» در نماوا

نوشته «پدرم و پسرم»؛ تلاطم در میانِ آرامش و بی‌نظمی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط