«فاصله را دریاب»؛ خلسه با اسکیت‌بورد در یک مستندتراپی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

نقطه عزیمت یک فیلم اجتماعی یا هر مستندی که می‌خواهد به یک موضوع یا مفهوم چالش‌برانگیز کلی نزدیک شود، الزاماً خود جامعه یا ارتباط مستقیم با آن مفهوم نیست. از قضا بهترین آثار مستند از داستانی شخصی و حتی حاشیه‌ای آغاز می‌کنند و سپس با پیوند دادن آن وضعیت جزئی، به یک امر کلی برای رویارویی با موضوع خود رویکرد و دیدگاه به وجود می‌آورند، مخاطبان را خودی و همدل می‌سازند و اهمیت عینی و انضمامی مسئله را روشن می‌گردانند.

مستند «فاصله را دریاب» ساخته بینگ لیو در سال ۲۰۱۸ از علاقه مشترک و معنای شخصی اسکیت‌بورد برای سه دوست شروع می‌کند. سه نفر که از کودکی تا امروز که به بزرگسالی رسیده‌اند با هم به واسطه این ورزش-تفریح دوست مانده‌اند و وارد زندگی یکدیگر شده‌اند. در ابتدا فیلم متمرکز بر این سرگرمی و کارکرد آن در زندگی این سه نفر است، اما بعدتر این بهانه‌ای می‌شود برای ورود به جزئیات زندگی شخصی و مشکلات فردی آنها و از لابلای همین گزارش، موضوع جستجوی فیلم عیان می‌شود. از اینجا مشخص می‌شود آنچه این سه را به هم پیوند داده فراتر از اسکیت و هم محلی بودن، رنج و تجربه مشترک آنهاست در مواجهه با فقر و خشونت خانگی.

وارثان فقر

یکی از موضوعاتی که توماس پیکتی در کتاب پر سر و صدای خود «سرمایه در قرن بیست و یکم» توضیح می‌دهد این است که چگونه اقتصاد سرمایه‌داری در یک الگوی کلی و همیشگی – فارغ از موارد قلیل و استثنائی- ثروتمندان را ثروتمند و فقرا را فقیر نگه می‌دارد و فقر و غنا را به منزله نوعی وراثت و تداوم نسلی شبیه ژن حفظ می‌کند. همین ماهیت مافیایی-کاستی-ژنی سرمایه‌داری وحشی و تهاجمی به واسطه شرایط نابرابر و محرومیت موروثی باعث می‌شود آدم‌ها احساس آسیب‌پذیری بیشتری کنند و ترس‌های کودکی در فقر، منتهی به محرومیت‌های اخلاقی، تربیتی، فرهنگی و خلاق در بزرگسالی شود. این شرایط شهروندانی را به وجود می‌آورد که یا حقیقتاً آسیب‌پذیر هستند و یا احساس آسیب‌پذیری همچون وسواسی ذهنی همواره بر آنها استیلا دارد.

در چنین شرایطی آدم‌های ناامید از ساختارهای اجتماعی و سیاسی و امکان بهره‌مندی از منابع ارزشمند زندگی، به یکدیگر پناه می‌برند و وابستگی به دیگری را همچون راه حلی برای قوی‌تر شدن پیدا می‌کنند، این در واقع همان معنای اجتماعی تن دادن به ازدواج ناخواسته است. آنها به سادگی پا روی استقلال خود می‌گذارند تا با بیش از یک نفر بودن امکان بقای بیشتری پیدا کنند. این درست شبیه به رویکرد انسان پیشاتمدنی است که در برابر طبیعت وحشی به تنهایی نمی‌توانست دوام بیاورد. حال نیز در اقتصاد و نظم اجتماعی خاصی که آدم‌ها زندگی می‌کنند به نوعی بزک شده همان شرایط ابتدایی ناامن بازتولید می‌شود.

مثلث تبعیض

این وضعیت برای زنان همواره بحرانی‌تر است چرا که آسیب‌پذیری آنها در وضعیت سرمایه‌سالاری دوشادوش تبعیض جنسیتی چندین برابر است. برای همین وابستگی به دیگری برای آنها گاه امری گریزناپذیر می‌نماید. همچنین در کشوری مثل آمریکا برای گروه‌های نژادی مورد تبعیض، همچون سیاه‌پوستان و همینطور مهاجران -یعنی همان‌ها که در فیلم «فاصله را دریاب» سیاهان آسیایی نیز خوانده می‌شوند- به مانند زنان این فشار مضاعف است.

فیلم هر چه بیشتر به جزئیات زندگی سه شخصیت اصلی خود فرو می‌رود مسائل اجتماعی عمیق‌تر و شکاف‌های جدی‌تری را شناسایی می‌کند و پیش چشم می‌آورد. اینگونه پیوندی ارگانیک میان فردیت و مسائل جمعی، ناامیدی‌های شخصی و شکاف‌های اجتماعی ایجاد می‌کند.

«فاصله را دریاب» از آرشیو تصویری مفصل و گفت‌وگوهای افشاگر و بسیار صادقانه‌ای برخوردار است که باعث شده به شکلی دقیق و منسجم زندگی و منحنی حرکتی آدمها را تصویر کند: اینکه چگونه کایر تلاش می‌کند مرگ پدر، فشار ناپدری و فقر بسیار زیاد و شرایط شغلی دشوار را هضم کند و وضعیت خود را بهتر سازد و در مقابل چگونه امیدهای زک برای پدر خوبی بودن به یک تراژدی غم‌انگیز از بی‌مسئولیتی و ناتوانی ختم می‌شود؛ اینکه بینگ چگونه سرانجام موفق می‌شود در پیشگاه دوربین با مادرش درباره خشونت ناپدری خود صحبت کند و به نوعی درک مشترک با او برسد. در هر سه ساحت یا سه زندگی بازنمایی شده توسط بینگ لیو که یکی از آنها زندگی خود اوست، ما یک داستان کامل و یک روایت دراماتیک جذاب می‌بینیم که مسئله خشونت در مرکز آن قرار دارد و فقر و آسیب‌پذیری ناشی از آن اصلی‌ترین علت این خشونت است.

مستند تراپی و بحران بزرگسالی

در ذات تجربه ابتدایی بزرگسالی نوعی بحران نهفته است. از یک سو بحران تطبیق با زندگی که دیگر واقعیت خود را در عریان‌ترین شکل ممکن آشکار کرده است و از سوی دیگر آسیب‌های کودکی و نوجوانی که ماندگاری و جدیت خود را تازه در بزرگسالی عیان می‌کنند. بزرگسالی در چنین شرایطی چیست جز رفتن در پی درمان و ترمیم زخم‌های بیمارکننده کودکی؟ و حالا بینگ لیو که کار خود در سینما را با دستیاری فیلمبرداری در چند فیلم اسپایک لی و واچوفسکی‌ها آغاز کرده بود در ساخته نامزد اسکار و به شدت تحسین شده خود به سمت این درمان می‌رود. او تلاش می‌کند در مستند خودش را افشا کند، تا به لایه‌های پنهان زندگی‌‌اش و دوستانش نور بتاباند و آنچه آنها را وادار به پناه بردن به خلسه رقص‌گونه اسکیت‌بورد کرده است را کشف نماید. به همین دلیل مستند برای لیو نوعی تراپی است و دوربین ابزار اعتراف یا تداعی، تا از این طریق روان خود و دوستانش را آشکار سازد.

فیلم گفت‌وگوهایی ناب و روایت دراماتیک جذابی دارد که سرشار از کشش و همدلی است. در میان این گفت‌وگوهای چالش برانگیز پرتره‌وار و ساختار جستجوگر اجتماعی، «فاصله را دریاب» در تصویر کردن جایگاه رهایی‌بخش و خلسه‌آور اسکیت‌بورد هم در تصویر و هم در توصیف بسیار موفق است. اما به طور خاص تصویر و حس و حال لحظه‌های اسکیت‌سواری این سه دوست پاساژهای مناسبی می‌شود برای حرکت فیلم از یک فصل و لایه روایی به فصل و روایتی تازه.

تماشای «فاصله را دریاب» در نماوا

نوشته «فاصله را دریاب»؛ خلسه با اسکیت‌بورد در یک مستندتراپی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط