نقد فیلم The Power

امتیاز دهید post

فیلم The Power به کارگردانی کورینا فیث، یک قصه‌ی ارواح کلاسیک را به جنبش می ‌تو وصل می‌کند. فیلمی که داستان آن از یک شب تا صبح در یک بیمارستان مخوف روایت می‌شود.

کورینا فیث، پانزده سال بعد از نخستین اثر بلند داستانی خود (Ashes)، در دومین فیلمش سراغ ژانر ترسناک و فیلم‌های ماوراءالطبیعه رفته است. فیلمی که ما را نسبت به آینده‌ی کاری سازنده‌اش کنجکاو می‌کند. فیث در فیلم قدرت تسلط و شناخت خود نسبت به قابلیت‌های گسترده‌ی ژانر را نشان می‌دهد. اگرچه می‌توان رد و نشان فیلمسازان صاحب سبکی مانند ام. نایت شیامالان را در فیلم The Power مشاهده کرد، اما درنهایت فیلم متعلق به فیث است. او موفق شده جهان ویژه‌ و اورجینال خود را خلق کند.

نکته‌ی قوت The Power 2021 در شیوه‌ای است که فیث الگوهای خلق وحشت فیلم‌های ژانری را با پس‌زمینه‌های اجتماعی و سیاسی ترکیب می‌کند. درواقع The Power همچون هر فیلم ترسناک قابل تامل و برجسته‌ی دیگری وجه استعاری قدرتمندی دارد. در هم آمیزی ترس‌های خیالی و داستانی با احساس‌های عمیق واقعی، تاثیری دوچندان در ایجاد اتمسفری درگیرکننده می‌گذارد. این مسئله باعث شده موضوعاتی که فیلم روی آن‌ها دست گذاشته (از قبیل آسیب‌های روانی ناشی از تروما و اذیت و آزارهای محیط‌های کاری)، عمیق‌تر احساس شوند.

در انگلستان دهه‌ی هفتاد یا دقیق‌تر سال ۱۹۷۴ بسر می‌بریم. سالی که در تقویم این کشور به برهه‌ای مهم اشاره دارد. در اوایل این سال، دولت محافظه‌کار بریتانیا به نخست‌وزیری ادوارد هیت، مصرف برق سراسری را محدود کرد. در نتیجه، خاموشی‌های شبانه سراسر کشور را فراگرفت. دوره‌ای که به اصطلاح به آن هفته‌ی سه روزه می‌گویند که به جیره‌بندی مصرف برق توسط دولت اشاره دارد. این اقدام که در ظاهرا به‌خاطر صرفه‌جویی در مصرف برق صورت گرفته بود درواقع پاسخی به اعتصاب بزرگ معدنچیان در اعتراض برای افزایش حقوق‌‌شان بود. این اعتصاب‌ سراسری باعث شد که تولید برق کشور به مشکل بخورد.

داستان The Power را در چین پس‌زمینه‌ای روایت می‌‌شود. فیلم داستان پرستار کارآموزی به نام وال را دنبال می‌کند که نخستین‌ شیفت کاری خود را در بیمارستان قدیمی و بزرگی در منطقه‌ای فقیرنشین در شرق لندن، شروع می‌کند. ساختمان بزرگ بیمارستان با زیرزمینی مخوف، راهروهایی طولانی و اتاق‌های پرتعداد به‌عنوان لوکیشن اصلی The Power مصالح لازم را برای ساخت یک فیلم ترسناک-لوکیشن‌محور جذاب فراهم می‌کند. مکانی که در گوشه‌ و کنارها و کنج‌های اسراسر‌آمیزش رازهای هولناکی وجود دارد.

فیث در The Power از مفهومی آشنا در فیلم‌های ماوراءالطبیعه بهره می‌برد. مفهوم شبح انتقام‌جو در اینجا هم دیده می‌شود. روح کینه‌توز به‌خاطر زجر و آزاری که به‌عنوان یک موجود زنده متحمل شده، به‌دنبال مجازات عاملین است. این مفهوم از دوران باستان می‌آید و در داستان‌های فولکور بسیاری از فرهنگ‌ها وجود دارد. ارواح سرگردان و ناآرامی که به قصد انتقام در دنیای زنده‌ها پرسه می‌زنند. آن‌ها معمولا تا زمانی‌که انتقام خود را نگیرند، آرام نمی‌شوند. در بیشتر فرهنگ‌ها، ارواح انتقام‌جو زنانی هستند که در زمان زندگی‌شان مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار گرفته‌اند. لیورونا (آمریکای لاتین)، یوتسویا کایدان (ژاپن)، بانوی سبزپوش (بریتانیا) و کراسو (تایلند و کامبوج) از معروف‌ترین ارواح کینه‌توز قصه‌های فولکلور هستند.

مفهوم شبح انتقام‌جو در فیلم‌های ترسناک زیادی به‌ویژه فیلم‌های وحشت آسیایی (شبح یوتسویا و Shutter حضور داشته است). نفرین لیورونا (نخستین فیلم مایکل چاوز کارگردان احضار 3) و لیورونا (نماینده‌ی گواتمالا در اسکار امسال که به فهرست اولیه‌ی نامزدها راه پیدا کرد)، هر دو براساس شبح انتقام‌جو لیورونا ساخته شده‌اند. این فیلم‌ها معمولا عنصر وحشت خود را در ابتدا به‌عنوان شبحی بی‌رحم و ناشناخته معرفی می‌کنند. اما هنگامی که رازها فاش می‌شوند، این ارواحِ هراس‌آور به موجوداتی ترحم‌برانگیز بدل می‌شوند که همدلی مخاطب را برمی‌انگیزند. درواقع این فیلم‌ها در مسیر روایت خود، عنصر وحشت را تغییر می‌دهند. ما در وهله‌ی اول از روح خبیث ناشناخته‌ای که مکانی را به تسخیر خود درآورده می‌ترسیم، اما در ادامه وحشت واقعی خودش را از جایی دیگر نشان می‌دهد.

حتی در برخی از این فیلم‌ها (مانند فیلم اندونزیایی The Queen of Black Magic ملکه‌ی جادوی سیاه)، روح آزاردیده نه‌تنها قصد آسیب‌ رساندن به کاراکترهای فیلم را ندارد، بلکه می‌خواهد به آن‌ها کمک کند. شبح رنج کشیده‌ی The Power  می‌خواهد با خشونت و بی‌رحمی تمام از مسببان رنج خود انتقام بگیرد، اما او به‌نوعی باعث نجات وال و صبا می‌شود. طبق یک کلیشه در فیلم‌های ماوراء‌الطبیعه ارواح معمولا سراغ آدم‌های آسیب‌پذیرتر می‌روند تا جسم آن‌ها را به تسخیر خود درآورند. در فیلم قدرت این روح در قامت پرستار جوان و تازه‌کار یک بیمارستان احضار می‌شود. وجه مشترک او با پرستار رازی هولناک در گذشته‌ی‌شان است. هر دوی آن‌ها در گذشته قربانی اذیت و آزار شدند.

همزمان که وال به تدریج با گیل روبه‌رو می‌شود، ترس‌های گذشته‌ نیز پیش چشمانش تجسم پیدا می‌کنند. درواقع او از خلال مواجهه‌ای رعب‌آور با گیل این جسارت را به‌دست می‌آورد که با گذشته‌ی خود مواجه شود. البته او در ابتدا باید راز گیل و آنچه که بر او رفته را کشف کند. بنابراین فیلم از درون پیرنگ داستانی ماوراءالبیعه‌ی خود، خرده پیرنگی معمایی را نیز احضار می‌کند. از این نقطه، وال از کاراکتری منفعل که ترس و وحشت بر او چیره شده، به شخصیتی کنش‌گر تبدیل می‌شود. او می‌خداهد راز گیل را بفهمد؛ اینکه او کیست و چه بلایی به سرش آمده؟ اما وال زمانی‌که گیل کالبدش را به تسخیر خود در می‌آورد تازه به عمق آنچه که بر او رفته است پی‌می‌برد (و متعاقب آن گویی رنجی که بر خودش رفته از درون جسمش بیرون می‌زند).

در The Power رمز و راز آنچنانی‌ای وجود ندارد. از همان یک سوم ابتدایی می‌توان داستان و روند آن را حدس زد. اینکه ماجرا از چه قرار است؟ روح انتقام‌جو از کجا می‌آید؟ و بدمن داستان کیست؟ درنهایت هم قرار است شاهد داستانی باشیم که آسیب‌های یک سیستم مبتنی بر مناسبات مردسالارانه و قدرت سلسله مراتبی را نقد می‌کند. عنوان فیلم از همین جهت هوشمندانه و کنایه‌آمیز است؛‌ چراکه از یکسو به خاموشی‌های واقعی آن دوران به‌نوعی اشاره دارد و از سوی دیگر به مناسبات نابرابر قدرت در جهان فیلم اشاره می‌کند. قدرت میان کارفرمایان و کارمندان، قدرت میان آدم‌هایی که حقیقتی را درباره‌ی یک نفر می‌دانند ولی به‌دلیل منفعت‌ خودشان روی آن سرپوش می‌گذارند و همچنین قدرت میان کسی که مورد سوء‌استفاده قرار گرفته و دیگرانی که علیه او همدست شده‌اند.

اما قدرت اصلی فیلم، در توجه آن به جزئیات است. جزئیات جالب و تکان‌دهنده‌ای که اتمسفر درگیرکننده‌ی جهان فیلم را تشکیل می‌دهند. فیلم ازطریق توجه به این جزئیات موفق می‌شود تفاسیر مختلفی را به شکل قدرتمندی ارائه بدهد. این جزئیات حتی در دیالوگ‌های فیلم و شیمی روابط میان کاراکترها کرد دارد. اینکه به‌عنوان مثال چگونه هر کدام در سطوح مختلف قدرت قرار می‌گیرند. علاوه‌بر این باید به استفاده‌ی درخشان فیث از محیط و باند صوتی اشاره کرد. روایت فیلم شتابی بیهوده برای پیشروی ندارد.

فیث در روندی آهسته و فکر شده، ساختمان کلی‌ فیلمش را ترسیم می‌کند. او عجله‌ای برای رونمایی از روح نفرین‌شده‌ی داستان خود ندارد. سایه‌ها و تاریکی‌ها همه‌جا را که فراگرفت، آن هنگام آنچه که سرکوب شده خود را با شدت هرچه بیشتر نمایان خواهد کرد. اما پیش از آن، حضور نامحسوس نیروی تهدید‌کننده‌ی ناشناخته‌ای را در فضای بیمارستان احساس می‌کنیم. بنظر می‌رسد در گوشه و کنارهای راهروهای طویل این بیمارستان رازی هولناک نهفته است.

رُز ویلیامز در نقش وال حضوری چشمگیر دارد. او موفق می‌شود احساسات و عواطف درونی کاراکتر وال را به خوبی ترسیم کند. البته بخشی از این مسئله مرهون فیلمنامه‌ی دقیق و شخصیت‌پردازی فکر شده‌ی فیث است. به‌عنوان مثال از همان نخستین صحنه‌ی فیلم ترکیبی از مادرانگی و کودکی را در چهره و حالات وال احساس می‌کنیم. او همچون بچه‌ای که آماده‌ی خواب می‌شود با جدیتی کودکانه و ساده‌دلانه دعا می‌خواند. قبل از آنکه سر کارش برود تخت خود را مرتب می‌کند و عروسک‌های خود را روی آن می‌چیند. او دوست دارد در بیمارستان در بخش کودکان کار کند. رُز در بازی‌اش این وجهِ دوگانه‌ی کاراکتر وال را با مهارت تجسم می‌بخشد. این تاکید بر وجه کودکانه‌ی وال هنگامی که راز فیلم برملا می‌شود کارکردی دراماتیک پیدا می‌کند.

سه شخصیت اصلی فیلم از همین جهت در پیوند با یک‌دیگر قرار می‌گیرند. وال در کودکی‌ اتفاقی وحشتناک برایش رخ داده است، گیل که بر اثر اتفاقی تراژیک مرده است و صبا که خطری مشابه آنچه که برای وال و گیل اتفاق افتاده او را تهدید می‌کند. داستان فیلم به تدریج پیوند میان این سه نفر را پررنگ‌تر می‌کند تا درنهایت اتحادی را میان آن‌ها شکل بدهد. از این جهت تاثیر جنبش می تو به‌ویژه در پایان‌بندی فیلم به شکل آشکاری احساس می‌شود. جایی که وال، صبا و گیل در پایان دست‌های یک‌دیگر را می‌گیرند و اتحادی زنانه را تشکیل می‌دهند. اتحادی که قدرت آن‌ها را به یادشان می‌آورد. در پلان انتهایی فیلم آن سه را می‌بینیم در دست دهم، به سوی تاریکی می‌دوند تا آن را پشت‌سر بگذارند و به نور برسند.

منبع زومجی

مطالب مرتبط