«یک دست لباس»؛ خیاط استراتژیست در برابر گانگسترها

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

کاملاً واضح است که فیلم «یک دست لباس» (The outfit) اولین ساخته گراهام مور – برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامه برای «بازی تقلید» در سال ۲۰۱۴- پرداخته یک فیلمنامه‌نویس متبحر است. داستانی سرشار از غافلگیری که در سال ۱۹۵۶ می‌گذرد، زمانه‌ای که پس از مرگ آل کاپون، گروه‌های گانگستری و خانواده‌های مافیایی در شیکاگو و نیویورک برای افزایش قدرت خود جولان می‌دهند. فیلم با مونولوگی جذاب پدید آمده از زبانی پالوده آغاز می‌شود که روایتی است توسط شخصیت مرکزی و در ادامه در هر فراز از فیلم همگام با درام پیش می‌رود و موقعیت او و درام را به واسطه جزئیات مشاهده‌گری شغلی‌اش توضیح می‌دهد. هر چه فیلم پیش می‌رود، مونولوگ‌ها امتزاج معنایی و تطابق استعاری بیشتری با درام جنایی و هیجان‌انگیز «یک دست لباس» پیدا می‌کنند. علاوه بر این مونولوگ‌های گیرای لئونارد برلینگ خیاط، با بازی درخشان مارک رابلنس، فیلم بر دیالوگ‌های هوشمندانه و کنش‌سازی متکی است که بار اصلی لایه‌برداری از رازها و پیش‌برد بازی پیچیده لئونارد را با گروه‌های گانگستری و خطرناک شیکاگو بر عهده دارند.

از مغازه لئونارد خانواده گانگستر بویل برای جابجایی پول و انتقال پیام استفاده می‌کنند و همین مسئله خیاط و دستیار او را به بخشی از خانواده تبدیل کرده است. این در آمیختگی در ظاهر زمانی به اوج می‌رسد که ریچی پسر روی بویل سرکرده خانواده، تیر خورده از میان یک جنگ خیابانی به خیاطی آورده می‌شود و لئونارد خونسردانه شروع به دوختن زخم‌هایش می‌کند. این آغاز یک شب طولانی است که لئونارد را رسماً وارد بازی خطرناک و ظریفی می‌کند که البته در طول فیلم افشا می‌شود که او خودخواسته و آگاهانه، پیشتر یک طرفه و مخفی وارد آن شده و نقش مهمی را در مخدوش کردن بازی خانواده‌های تبهکار بر عهده گرفته است.

نمایشنامه‌ی سینمایی

دروازه ورود تماشاگر به جهان فیلم، لئونارد است. سلوک و شمایل لئونارد به عنوان مردی به شدت دقیق، آرام، باهوش و درون‌گرا از او شخصیتی ساخته که همراهش می‌شویم و تا انتها تسلط و ابتکار عمل‌اش را باور می‌کنیم. در کنار خیاط آرام، دختری به عنوان دستیار کار می‌کند که به عکس سکون لئونارد، پرشر و شور است و سودای سفر به تمام دنیا را دارد. انرژی زیاد میبل دستیار لئونارد با بازی زویی دویچ در ادامه زوج همکار قدرتمندی را می‌سازد که در کمال خونسردی حتی اعضای شرور مافیا را فریب می‌دهند و نقشی محوری در نابودی یک طرف و تزلزل طرف دیگر جنگ قدرت دارند.

تمامی فیلم درون خیاطی لئونارد می‌گذرد. وحدت مکان و اتکای بسیار فیلم بر دیالوگ‌هایی با زبانی دقیق و ارزشمند به لحاظ ادبی، فیلمنامه غیراقتباسی «یک دست لباس» را شبیه به اقتباسی از یک نمایشنامه کرده است. اما آنچه اثر را به لحاظ سینمایی جذاب نگه داشته، تنوع بصری و حرکت سریع دوربین همگام با پیش‌روی درام است. در تعقیب شخصیت‌ها، خاصه خود لئونارد نیز جزئیات و نماهای نزدیک چنان اهمیت دارند که فیلم را از بازآفرینی یک درام صرف صحنه‌ای، به یک فیلم پرجزئیات در تصاویر پیوسته بدل کرده است. تنها نقطه ضعف فیلم این است که در برخی لحظات بحرانی که انتظار کنش بیشتر براساس ماهیت صحنه داریم، فیلم با وقفه‌هایی نسبتاً مطول کار خود را با دیالوگ پیش می‌برد و همین مسئله در یکدستی صحنه‌های همراه با تنش فیزیکی وقفه و تزلزل ایجاد کرده است. اما از سوی دیگر همین نوع دیالوگ‌ها در میان تنش و زد و خورد، لذت‌های حدس، پیش‌بینی، تعلیق و غافلگیری مبتنی بر معما را افزایش داده است. نکته اینجاست که گاه تعادل میان این دو قالب اکشن و معما بهم می‌خورد و یکی مخل دیگری می‌شود.

شخصیت‌محوری از نوآر به کلاسیک

در عین کنش‌محوری و داستان پرتعلیق، «یک دست لباس» در نهایت درامی شخصیت‌محور است که نکته اصلی آن لایه‌برداری و شناخت بهتر شخصیت لئونارد تا لحظه پایانی است. فیلم با وجود ماجراهای دراماتیک پیچیده و پرتحول و نقاط عطف نفس‌گیر، درباره لئونارد است، خیاطی که ترجیح می‌دهد به‌جای خیاط (tailor) که به نظرش کاری در حد دوخت و دوز خرد و تعمیر است، برش‌دهنده (cutter) نامیده شود. برش‌دهنده کارش شناخت و خلق است. شناختی که از فیزیک اشخاص از ایست و راه رفتن و … شروع می‌شود و به درون آنها راه می‌یابد و میزان اعتماد به نفس یا ترس، سرکوب‌شدگی یا قدرتمند بودن آنها را نمایان می‌سازد. گویی با برش و دوخت لباس، لئونارد مشتریان خود را از نو خلق می‌کند. این ظرافت شخصیت‌پردازانه و کمالگرایی، در کنار تاریخچه زندگی شخصیت که مدام برگی نو از آن رو می‌شود و لایه‌های کاذبش زدوده می‌شود، از شخصیت مرکزی «یک دست لباس» مردی غریب و متفاوت می‌سازد. این جداافتادگی در کنار ویژگی‌های دستیار او میبل دختری اغواگر و پرشور، همچنین درامی زیرزمینی و زمینه تاریخی اثر، مایه پررنگی از گونه نوآر به فیلم داده است. اما یک فیلم نوآر نوین که با همه شباهت‌ها، نوآر بودن را از نو با ویژ‌گی‌های این درام تعریف می‌کند و ضدقهرمان آن را به قهرمان منزه و تزلزل‌ناپذیر سینمای کلاسیک نزدیک می‌کند.

تماشای «یک دست لباس» در نماوا

نوشته «یک دست لباس»؛ خیاط استراتژیست در برابر گانگسترها اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط