«مسابقه بزرگ آشپزی»؛ جا مانده در مزه‌ها، بوها و رنگ‌ها

امتیاز دهید post

مجله نماوا، هومن منتظری

غذاها می‌توانند شروعی برای یک رابطه باشند. واسطه‌ای برای شناساندن خود و شناختن دیگران. به‌گونه‌ای که ممکن است اجزای یک بشقاب بیانگر اعتقادات، عواطف و حالات روحی کسی باشند، که آن‌را برای ما مهیا کرده است.

غذاها قدرت تداعی‌گری هم دارند. یعنی می‌توانند پاره‌ای از خاطرات ما را بسازند. یادآور مکان‌هایی که به آن‌ها سفر کرده‌ایم. یادآور دوران کودکی. یا این‌که قادرند یاد گذشتگان را برایمان زنده کنند. این‌که آنها چه غذایی را، با چه طبخی دوست داشتند تا هر باری که به آن غذاها رجوع می‌کنیم، به یادشان ‌آوریم. گویی همیشه برای‌مان ردی از آنها در آن غذا نهفته است.

به نظر می‌آید به همین دلیل هم هست که اساسا فرهنگ‌ها، سنت‌ها و حتی مذاهب برای جلوگیری از انحطاط و فراموشی سر وقت غذا پختن می‌روند. غذاها همواره رابطه تنگاتنگی با تکامل فرهنگ و گسترش تمدن انسانی داشته‌اند. این‌که چه غذایی با چه آیینی و دستور عملی و در کدام روز خاص سال پخته می‌شود، بخش اصلی از یک رسم و رسوم است و همچنین دلیلی برای زنده ماندن آن. از طرفی غذاها پتانسیل این‌را دارند، نماد فضایل و خصایصی باشند که در آن فرهنگ بر آن‌ها تاکید شده است. گویی غذاها همچون گنجینه‌ای هستند که بخشی از ایده‌ها، باورها و ارزش‌های یک قوم را در خود جمع می‌کنند، نگه می‌دارند و انتقال می‌دهند. به دلیل همه این‌هاست که وقتی می‌خواهیم با مردمی از شهر یا کشوری دیگر آشنا شویم، همیشه یکی از راه‌ها، شناختن غذاهایشان است. جالب است که در گیم‌شوی «مسابقه بزرگ آشپزی» هم پیش از آن که بساط مسابقه‌ و جایزه پنجاه هزار دلاری آن اهمیت داشته باشد، به همین جنبه‌های آشپزی پرداخته شده است.

مسابقه در دکوری با تم کریسمس برگزار می‌شود. همه چیز شبیه به یکی از آن گوی‌های اسباب بازی است که وقتی تکانش می‌دهی دانه‌های برف در آن پخش می‌شود. دوربین هر بار از ورای گوی شیشه‌ای می‌گذرد و به کلبه‌ای چوبی که در وسط آن قرار دارد می‌رود. از حلقه سبز رنگ کاج روی در کلبه و پنجره‌هایی که با ریسه‌های نور و درخت کریسمس تزیین شده‌اند هم رد می‌شود و به داخل کلبه و شرکت‌کنندگان مسابقه می‌رسد تا وارد دنیای تعطیلات و رسم و رسوم‌ها و غذاهای آن ‌شویم.

در ابتدای مسابقه هشت گروه دو نفره هستند که با هم به رقابت می‌پردازند. در هر قسمت چالش طبخ یک کیک یا غذا را داریم. از غذاهای جشن حانوکای آیین یهودی گرفته که همزمان با کریسمس است تا بیسکوییت‌های زنجبیلی روی درخت کریسمس یا شیرینی پای و کیک سه طبقه. در پایان هرقسمت، گروهی که بهتر بود سنجاق سینه‌ای را به رسم یادبود می‌گیرد و گروهی هم که از بقیه ضعیف‌تر بود حذف و از این گوی کریسمسی خارج می‌شود، تا روز فینال که نهایتا سه گروه باقی می‌مانند برای رقابت پایانی.

داوری مادربزرگان در مسابقه

داوران مسابقه هم چند مادربزرگ هفتاد، هشتاد ساله بامزه و دوست داشتنی هستند. آن‌ها در طول زمانی که تیم‌ها مشغول آشپزی‌شان هستند روی صندلی‌های ننویی‌شان می‌نشینند‌، پتویی روی پایشان می‌اندازند، مدام تاب می‌خورند و حرف می‌زنند. لحن شیرین مادربزرگ‌ها در کنار شوخی‌های دائمی مجریان برنامه مایا رودولف و اندی سمبرگ که اساسا کمدین هستند ترکیب جذابی از آب در آمده است. همین هم موجب شده که عمدا حس هیجان ناشی از قضاوت و رای دادن کاسته تا فضا تلطیف شود. در این برنامه بیش از برد و باخت، تلاش تیم‌ها برای نشان دادن فرهنگ، سنت‌ خانوادگی، خاطرات و به اشتراک گذاشتن بخشی از شخصیت‌ خود به‌واسطه غذاهاست که اهمیت دارد. به قول مجریان برنامه در این مسابقه بازنده‌ای نداریم، عده‌ای برنده‌اند و عده‌ای کمتر برنده هستند.

شرکت‌کنندگان در همان قسمت اول داستان خودشان را می‌گویند این که تعطیلات را چگونه دور هم جشن می‌گیرند. مثلا دوتا خواهری که بیست سال است کنارهم زندگی نمی‌کنند. یکی با خانواده‌اش در پورتلند است دیگری در کانزاس. کریسمس و البته این برنامه بهانه‌ای است تا دوباره کنار هم آشپزی کنند. یا زن و شوهری هندی که دوازده سال پیش به آمریکا مهاجرت کردند و این مسابقه را مجالی می‌دانند برای معرفی غذاها و فرهنگ کشورشان. البته مهاجرت سایه‌اش را بر روی دست پخت اصیل هندی آن‌ها انداخته، وقتی که می‌بینیم برای دسر کیک پنیر را با باقلوا ترکیب می‌کنند!

چالش‌ها هم به گونه‌ای طراحی شده که ما بیشتر این آدم‌ها را بشناسیم. همچون دفعه‌ای که قرار است کیکی سه طبقه بپزند، طبقه اول نشانگر گذشته و خاطراتشان باشد. طبقه میانی از حس و حال امروزشان بگوید و طبقه آخر نمایانگر آرزوها و رویاهایشان برای آینده. همه این‌ها را باید با مزه‌ها، اشکال و تزیینات روی کیک‌ها منتقل کنند. یا این‌که با بیسکوییت زنجبیلی باید خانه یا مکانی را بسازند شبیه به جای رویایی که دوست دارند به آن سفر کنند. حتی در چالش‌های بعدی وقتی بیشتر با آن‌ها آشنا شده‌ایم، این‌بار باید چیزی را بپزند که نماینگر علایق و شخصیت یکی از گروه رقیب باشد. یعنی اگر تا اینجای کار سعی می‌کردند بخشی از وجود خود را در غذاهایشان نمایان سازند، حالا باید غذایی را آماده کنند که نشان دهنده آن چیزی است که از شخصیت طرفی درک کرده‌اند که به تازگی و در همین مسابقه با او آشنا شده‌اند. این یعنی ارتباط از میان بشقاب غذاها می‌گذرد. مسابقه بزرگ به خوبی به ما نشان می‌دهد که چطور غذا‌ها می‌توانند بخشی از هویت آدم‌ها را در مزه‌ها، بوها ورنگ‌های خود جا دهند.

تماشای «مسابقه بزرگ آشپزی» در نماوا

نوشته «مسابقه بزرگ آشپزی»؛ جا مانده در مزه‌ها، بوها و رنگ‌ها اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط