«بخشیده شده»؛ هیچ‌کس، هیچ نیست

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

فاصله میان جنایت و بخشایش، پشیمانی است. پشیمانی، اما سهم کسانی است که وجدان معذب را تجربه می‌کنند. در اکثر موارد احساس گناه و عذاب وجدان حاصل بازی‌های ذهن و ترس‌های رسوب کرده از کودکی است، پس کاذب است. اما زمانی که خطایی از نظر اخلاقی واضح رخ می‌دهد، احساس گناه و معذب شدن ذهن محصول شناخت است و این شناخت – اگر بخشایشی ممکن باشد- تنها راه بخشیده شدن است. بخشایش زمانی معنا پیدا می‌کند که انسان گناهکار به خطای خود آگاه شود و با آن روبرو شود، و این آگاهی گاه به سبب حباب‌های منیت، جامعه، طبقه و فرهنگ می‌تواند به دشواری حاصل شود. پس امکان بخشیده شدن حاصل نوعی سلوک است، سلوک پشیمانی.

در فیلم «بخشیده‌ شده» آخرین ساخته جان مایکل مک‌دونا، دیوید هنینجر با بازی برجسته رالف فاینز در سفری سالکانه و طولانی در ترکیبی میان یک درام مکاشفه نفس و یک کمدی سیاه از بی‌تفاوتی نسبت به جان دیگری- بخوانید بزرگ‌ترین گناه- خلاص می‌شود. گناهی که از چشم ناظران بدیهی و از زاویه خودش هیچ است.

راه پشیمانی

دیوید مردی الکلی و تحقیرشده است که همه از او متنفرند. او چنان رقت‌انگیز مشغول خودویرانگری با الکل است که همه از او دوری می‌کنند. دیوید همراه با همسرش جو با بازی جسیکا چستین در حالی که در ملال و سرخوردگی دست و پا می‌زنند، برای تعطیلات به مراکش آمده‌ است. آنها زمانی که در مسیر اقامتگاه فانتزی دوستشان ریچارد هستند، در تاریکی و نیمه هوشیار پسر نوجوانی مراکشی را زیر می‌گیرند و جسدش را به مقصد خود می‌برند تا از ریچارد که همچون یک استعمارگر قرن هجدهمی برای خود قلمروی وسیع ساخته است کمک بگیرند. پلیس فاسد منطقه این مسئله را نادیده می‌گیرد، اما پدر نوجوان جسد پسرش را طلب می‌کند و تنها راه بخشایش را همراهی دیوید در خاکسپاری فرزندش اعلام می‌کند. به همین دلیل دیوید با پدر و خانواده نوجوان سفری را آغاز می‌کند که راهی است برای شناخت مقتولی که دیوید آن را «هیچ‌کس» می‌خواند. دیوید در این سفر فراتر از گناه قتل، گناه بی‌توجهی و نقاب غرور فرهنگی خودمحورش را می‌فهمد، گناه ندیدن و این حادثه همچون حکایتی پند آموز برای آموختن دیدن، نمادین می‌شود.

آنچه جاذبه فیلم «بخشیده شده» است منحنی بینش‌زای روند شخصیت دیوید و خودآگاهی درونی او در روند درام است. درکی که دیوید از معنای بودن و جان آن «هیچ‌کس» می‌فهمد در ارتباط با آن مردم بادیه‌نشین و نوع زیست آنها رخ می‌دهد و در کارگردانی و اجرای شخصیت‌ها به شکل باورپذیری اثرگذار از آب در آمده است. این مواجهه و سفر کافی است برای آنکه دیوید وقتی دوباره به نقطه آغاز یعنی همان اقامتگاه عشرت‌زده بازمی‌گردد، آدم متفاوتی باشد؛ مردی آرام با نگاهی که در چشم‌ها تغییر کرده است. گویی سفر پشیمانی نوعی سفر آرامش هم هست. حال دغدغه دیوید نه رهایی از یک مخمصه، بلکه ماندن و بخشیده شدنی ناامیدانه است. به همین دلیل هم سرانجام مرگ – یا راه مورد نظرش برای بخشیده شدن- را مشتاقانه در آغوش می‌گیرد.

باید در نظر داشت که با وجود رگه‌ای از معنا و لطافت در سفر دیوید و سلوکی که پشت سر می‌گذارد، «بخشیده شده» فیلم چندان خوش بینی نیست. فیلم ادبیاتی ابزود(پوچ‌گرا) و لحنی کمیک هم دارد که نگاه تیزش متوجه سبک زندگی و ذهنیت غربی است. فضای درونی اقامتگاه چیزی جز پیشبرد این لحن و سبک نیست.

استعمار ادامه دارد

«بخشیده شده» که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته لارنس آزبورن است، در زمانه ما می‌گذرد، اطلاعات و مسائل زمانه ما را در خود دارد، شکل ارتباط شخصیت‌‌ها و الگوهای زندگی خانوادگی زمانه اکنون را بازنمایی می‌کند، اما فضای فیلم متعلق به گذشته است، نه فقط معماری، طراحی صحنه و بافت تصویر، بلکه لحن و زبان آدم‌ها متعلق به زمانه ما نیست. زبان در اثر نوعی کنایه تاریخی است به امری ماندگار، به یک فرهنگ منسوخ شده که البته هنوز می‌تواند ساختار ذهن انسان توسعه‌یافته غربی را نسبت به شرق محدود و خرافه‌زده نگه دارد. شخصیت‌های «بخشیده شده» مشابه همان انسان اروپایی آشنایی هستند که شرق را تجسم راز و جادو می‌دانست و البته جغرافیایی مناسب برای اجرای فانتزی‌های خود در ساخت یک عشرت‌کده‌. فضای اقامتگاه به گونه‌ای است که گویی با طبقه ایزوله شده‌ای روبرو هستیم که در سیاره‌ای ناشناخته سیرک راه انداخته‌اند. شخصیت‌های «بخشیده شده» نسخه ضعیف شده‌ای از همان استعمارگرانی هستند که شرقی را در بهترین حالت اگر کس پندارد، شکل عقب مانده و پرورش نایافته‌ای از انسان می‌شناسند که خالی از منزلت و ارزش ذاتی است. آنچه دیوید را در نهایت رستگار می‌کند گذر از این جهل است. جهلی که جان آدمیان را طبقه بندی می‌کند. رالف فاینس از همین جهت بازی برجسته‌ای در نقش دیوید ارائه داده است، چون توانسته آن خباثت ناامیدکننده و وقیح را در روند درام در نگاه خود به معصومیت و آرامشی دیدنی تبدیل کند.

نکته دیگر در نقد شرق شناسی غربی فیلم، دیدن همین شکل نگاه به خود در انسان شرقی است. گویی انسان‌ شرقی نیز با عقده حقارت و افقی کوتاه برای زیستن، در واکنش به جهل غربی یا خروش می‌کنند یا کرنش.

«بخشیده شده» به عنوان فیلمی اقتباسی اثری عمیق و قابل تأمل است خاصه در ساحت شخصیت‌پردازی و روندی که درام در مسیر شخصیت‌ها ایجاد کرده است. فیلم به طور موازی میان سفر دیوید و زندگی جو در عشرت‌کده ریچارد در حرکت است و در این حرکت موازی ضمن نمایش تغییرات این زوج و نیاز درونی هر کدام، تابلویی بزرگ از تضاد پوچی و معنا را به تصویر می‌کشد. تصویری که در آن شرق زخمی نجات بخش انسان ملول غربی است.

تماشای «بخشیده شده» در نماوا

نوشته «بخشیده شده»؛ هیچ‌کس، هیچ نیست اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط