«هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟»؛ خاطرات یک جاعل

امتیاز دهید post

مجله نماوا، سحر عصرآزاد

فیلم سینمایی «هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟» یک درام زندگینامه‌ای با محوریت زن نویسنده‌ای است که در مسیر تبدیل شدن به یک جاعل ادبی قرار می‌گیرد. در واقع فیلم آسیب شناسی است از چرایی و چگونگی این تغییر مسیر با تکیه بر خودزندگی‌نامه‌ای موشکافانه و برانگیزاننده.

ماریل هلر؛ نویسنده، کارگردان و بازیگر آمریکایی که آثار متعددی از جمله فیلم زندگینامه فرد راجرز؛ مجری تلویزیونی محبوب کودکان در طول سه دهه با عنوان «روزی زیبا در محله» را در کارنامه دارد، سال ۲۰۱۸ اتوبیوگرافی لی ایزریل را محور کار جدید خود قرار داد.

نویسنده/ زندگینامه‌نویسی که عمده شهرت او به واسطه جعل یادداشت و نامه‌هایی از نویسندگان مشهور است که بعدتر در اعتراف‌نامه‌ای به آنها پرداخت و معتقد بود بهترین آثار ادبی است که ارائه کرده است.

عنوانِ (نویسنده‌ای که به جعل‌های ادبی خود افتخار می‌کرد) نیز برگرفته از آگهی ترحیم روزنامه نیویورک تایمز پس از درگذشت او است؛ زنی که اگر این مسیر پیچیده‌یِ ظاهراً غیراخلاقی را برای گذران زندگی، ارائه و دیده شدن هنر خود انتخاب نمی‌کرد، امروز نامی از او برده نمی‌شد!

فیلمنامه به قلم نیکول هولوفسنر (کارگردان فیلم «تو به احساسات من صدمه زدی») و جف ویتی، اقتباسی است از اتوبیوگرافی «هرگز می‌توانی مرا ببخشی: خاطرات یک جاعل ادبی» که حاصل اعترافات لی ایزریل به پروسه تبدیل شدن به یک جاعل حرفه‌ای است.

حاصل این دوره کاری او؛ نامه‌هایی است مخاطب‌پسند که چه بسا بیش از قلم خود آن نویسندگان، برآمده از روحیات و سبک شخصی آنها بود… چراکه او یک زندگینامه‌نویس بود و می‌دانست چطور به زوایای پنهان و نادیده سوژه‌هایش احاطه و اشراف پیدا کند.

فیلم با بازی متمایز ملیسا مک کارتی در نقش لی ایزریل، یک امتیاز ویژه در نمایش چهره‌ای متفاوت از این کمدین و مهارت‌های بازیگری او را نیز به حساب خود ثبت کرد. امتیازی که نامزدی او برای جوایز اسکار را به همراه داشت و البته که با هوشمندی کارگردان زمینه‌ای برای تلطیف و سمپاتیک شدن این کاراکتر دوست نداشتنی فراهم کرد که مرتکب عملی غیراخلاقی می‌شد.

این ویژگی باعث شد سویه آسیب‌شناسنامه فیلم در کالبدشکافی (چرایی) گرایش لی ایزریل به جعل ادبی، بر (چگونگی) این پروسه سنگینی کند؛ سویه‌ای که باعث تعمیق فیلم و همراهی تنگاتنگ با شخصیت محوری بدون احساسات برانگیزی و بخصوص بدون ایجاد ترحم می‌شود.

نویسنده و کارگردان تلاش نمی‌کنند این زن را متنبه و رستگار یا حتی عملش را توجیه کنند؛ دقیقاً همان چیزی که لی ایزریل در خودزندگی‌نامه‌اش از افتادن به ورطه آن پرهیز کرده است. اتفاقاً این اعمال فرصتی به او داد تا بتواند کتاب خود را با محوریت جعل‌های ادبی‌اش به نگارش درآورد و به همین واسطه هم دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد.

این مهمترین رویکرد سازندگان در امانتداری از منبع اقتباس است که در عین حال با هوشمندی در انتخاب بازیگر، جنس نقش آفرینی، روند درام پردازی، طراحی میزانسن، خلق اتمسفر بصری و … منجر به همذات پنداری و بخصوص توجه دادن مخاطب به لایه‌های عمیق‌تر شهرت و مخاطب‌پسندی در تعامل با کیفیت یک اثر ادبی می‌شود. مبحثی پیچیده و در عین حال مبتلابه حتی در زمانه ما که کیفیت و اعتبار یک محتوا (هنری)، اولین و مهمترین عامل به شهرت رسیدن خالق آن نیست!

فیلم «هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟» با شرحی تصویری از وضعیت اسف‌بار زندگی شخصی و کاری لی ایزریل در میانسالی آغاز می‌شود. نویسنده‌ای که با گربه‌اش در آپارتمانی کثیف زندگی فلاکت باری دارد و نه تنها نمی‌تواند اجاره‌اش را بپردازد بلکه از عهده هزینه‌های درمان گربه بیمارش هم برنمی‌آید و در عین حال مدیر برنامه/ مشاور ادبی‌اش هم حاضر به همکاری نیست و رفتاری نامحترمانه با او دارد.

در چنین شرایطی است که همراهی با آشنایی قدیمی؛ جک هاک (ریچارد ای گرانت) که یک کلاهبردار خیابانی است منجر به بسط و گسترش نقشه‌های او می‌شود. در عین حال بستری برای رد و بدل شدن دیالوگ و بیرون ریزی درونیات دو کاراکتر فراهم می‌کند که نقاط اشتراکی دارند.

هرچند در ادامه حضور جک در پیشبرد نقشه جعل لی و فروش نامه‌ها نقش کلیدی دارد اما واقعیت این است که این همنشینی محملی است دراماتیک برای نزدیکتر شدن به جهان تیره و تار درون ذهن این زن که به واسطه سرخوردگی و تحقیر، در مسیر جعل و تقلب قرار می‌گیرد.

با این حال لی در طول این مسیرِ ظاهراً از خود به درآمدن و تبدیل شدن به دیگران، لحظه‌ای در خود بودن تردید نمی‌کند و حتی وقتی از جانب نویسندگان مشهور نامه‌های جعلی می‌نویسد، نسخه ارتقا یافته آنها را از فیلتر هنر نویسندگی‌اش به نمایش می‌گذارد و در اتوبیوگرافی‌اش نیز به همین افتخار می‌کند.

طی این مسیر لی ایزریل همچنان در تلاش است تا به مسیر اصولی نویسندگی خود بازگردد اما موانع و مشکلات به گونه‌ای غیرقابل بازگشت او را در مسیر جعل و تقلب پیش می‌برند که به تدریج با کشف حس لذت برآمده از تحسین مخاطبان که متوجه قلم او است، از رجعت به قالب قبلی‌اش دور و دورتر می‌شود.

در چنین موقعیت دراماتیکی، این پرسش اخلاقی چالش برانگیز مطرح می‌شود که مقصر یا مجرم اصلی کیست؟ و بخصوص اینکه؛ لی به عنوان فردی با این پس‌زمینه تا چه حد در مسیر سقوط به پرتگاه خلافکاری، مخیر یا مجبور بوده است؟

سازندگان فیلم «هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟» طی ۱۱۶ دقیقه با هوشمندی توانسته‌اند این پرسش را بسط داده و در ادامه به پرسش‌های عمیق‌تر و مهمتری برسند که زیرلایه فیلم را غنی‌تر و قابل تأمل‌تر کند.

پرسش‌هایی که بدون تطهیر و تبرئه خلاف و خلافکار و خلافکاری، ریشه‌های آن را با نگاهی جزئی نگرانه و بدون جانبداری مورد موشکافی قرار داده و مخاطب را به همراهی بدون قضاوت وامی‌دارد تا فراتر از فیلم، نمونه‌های مشابه را در ذهن خود مورد بازنگری و کندوکاو قرار دهد.

تماشای «هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟» در نماوا

نوشته «هرگز می‌توانی مرا ببخشی؟»؛ خاطرات یک جاعل اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط