«حضور عشق»؛ بازگشت به خود

امتیاز دهید post

مجله نماوا، مازیار معاونی

در روزگاری که مضامینی همچون فساد، جنایت، مافیا، خشونت وآدم ربایی آن هم در قالب پرداخت‌های خلاقانه و فکرشده پرده‌ی سینماها و قاب گیرنده‌های تلویزیونی را به انحصار خود درآورده و دیگر ژانرهای نمایشی را به گوشه‌ی رینگ رانده‌اند اولین ساخته‌ی مکلین نلسون، فیلمساز اهل ایالات متحده همچون روزنه‌ای فرح بخش است که برای مخاطب تکنولوژی زده‌ی این روزها می‌تواند بهتر و موثرتر از بسیاری از داروهای آرام بخش و تکنیک‌های جدید آرامش (ریلکیسشن) عمل کند.

«حضور عشق» بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق آثار نمایشی معاصرش هم ایده‌ی داستانی و هم پرداخت دراماتیک ساده‌ای دارد. زنی جوان که برای ارتقای درجه دانشگاهی از استادیاری به استادی مهلت دشوار دو هفته‌ای را پیش رو دارد هدیه تولدی از مادر در گذشته‌اش دریافت می‌کند که پیش از مرگ برای گذراندن یک تعطیلات دو هفته‌ای به روستای موروثی‌شان در انگلستان برای او کلبه‌ای روستایی را رزور کرده بوده است، سفری پیش بینی نشده که شکل زندگی زن جوان (جاستین لمبرت) را دچار دگرگونی‌های بنیادین می‌کند.

فیلم بر مبنای بن مایه‌ی آرامش بنا نهاده شده است، آرامشی نشأت گرفته از دوری از مناسبات دشوار زندگی ماشینی امروزی بشر و پناه بردن به طبیعت، زراعت و در کلیت شیوه‌ی زندگی آباء و اجدادی که در آن کمتر نشانی از این نوع دشواری‌ها و معضلات وجود داشته است. البته فیلمساز برای ترسیم جلوه‌ی دقیق‌تر از زندگی آسان تر بشر نسل گذشته در سرتاسر داستان یک رابطه‌ی عاشقانه میان جاستین و دنیل را هم تدارک دیده که باز هم بر خلاف عشق‌های مجازی امروزی که غالباً از مجرای آشنایی‌ها و دل باختن‌های مجازی اتفاق می‌افتند در بستر زندگی واقعی و از مسیر معاشرت و گسترش تدریجی روابط و دل بستگی‌های عاطفی طی می‌شود.

سیر آرام و کم تنش فیلم آنچنان است که به زحمت می‌توان مطابق آموخته‌های کلاسیک از نقاط عطف و اوج درام آن سخن گفت، نیت عامدانه‌ی فیلمساز برای گذر پرشتاب و عدم تأمل بر فرازهایی که قابلیت چرخش داستان و تغییر شرایط پایدار به بحران‌ها را دارند کاملاٌ مشهود است، فرازهایی همچون ملاقات مدیر مسئوول دانشگاه ادبیات با جاستین و تعیین مهلت زمانی (ددلاین) دو هفته‌ای و یکی دو تماس کوتاه او با جاستین و تذکراتش مبنی بر تسریع در به سرانجام رساندن مقاله‌ی تحقیقاتی یکی از این مصادیق است، مصداق دیگر مکث نکردن عمدی فیلم بر بستر مواجهه‌ی با مادر سخت‌گیر و حسود دنیل ( مرد جوان بریتانیایی) است که کارگردان به نفع بن مایه‌ی اساسی فیلم یعنی «آرامش» از ورود بیشتر و تعمق بر آن پرهیز می‌کند تا فیلم را در مجرایی که از ابتدا در نظر داشته پیش ببرد. در این میان شاید تنها فرازی که فیلم تلاش کرده مخاطب را در معرض تعلیق قرار دهد فصل پایانی فیلم است که تغییر تصمیم جاستین از بازگشت به آمریکا تا اقامت در انگلیس این تعلیق را به عنوان مهم‌ترین چرخش دراماتیک فیلم پی‌ریزی می‌کند چرخشی قابل پیش بینی که البته بافت دراماتیک کلی فیلم مجال بروزی به جز این پایان بندی را فراهم نمی‌کرد.

در قضاوت درباره‌ی فیلم نباید از این وجه غافل شد که دستمایه‌ای مبتنی بر فرار از مناسبات مدرن و بازگشت به زادگاه، طبیعت و جوهره‌ی خالص انسانی سوژه‌ی بکری نیست و چه در عرصه‌ی ادبیات داستانی و چه در حوزه‌ی آثار نمایشی سینمایی و تلویزیونی بارها مورد استفاده قرار گرفته و شاید فراتر از پرداخت‌های دراماتیک آثار سینمایی همین گریز انسان امروزی از اربابی به نام تکنولوژی که هر روز دست و پای او را بیشتر بسته در توفیق و دیده شدن این آثار موثر است.

نکته‌ی دیگری که نمی‌توان از کنار آن عبور کرد و بی تردید می‌تواند در امتیازدهی نهایی به فیلم و جایگاه آن در میان آثار رمانتیک سال‌های اخیر اثرگذار باشد شباهت‌های داستانی قابل توجه فیلم به فیلم «انجمن ادبی کیک و سیب زمینی گرنزی/۲۰۱۸» ساخته‌ی مایک نیوئل است در آن فیلم هم قهرمان زن داستان (جولئیت) که یک نویسنده‌ی جوان و مستعد ساکن پایتخت است برای دیدار با مرد کشاورز جوانی که نامه‌های مکرری برای او ارسال می‌کند راهی جزیره‌ی دورافتاده‌ی گرنزی (در خاک انگلستان) شده، به مرد جوان دل باخته و با انصراف از نامزدی خود با یک افسر آمریکایی برای همیشه در همان جزیره می‌ماند درست مثل جاستین که استادیار دانشگاه در رشته ادبیات دراماتیک است و به عنوان هدیه تولد از آمریکا راهی انگلیس شده با کشاوز جوان انگلیسی (دنیل) وارد رابطه‌ی عاطفی شده و اقامت همیشگی در انگلیس را انتخاب می‌کند، اشتراک در گرایش و تخصص ادبی قهرمانان زن، پیشه و محل زندگی قهرمانان مرد، دوری گزیدن هر دو از ایالات متحده (چه به عنوان محل اقامت و چه از منظر انصراف از ازدواج با مردی از این کشور) در کنار خط اصلی داستانی مبتنی بر پشت پا زدن به گذشته‌ی آکنده از مدرنیته و بازگشت به زندگی ساده و کم دغدغه‌تر روستایی از جمله اشتراکاتی هستند که باور اتفاقی و تصادفی بودن‌شان کمی دشوار است هر چند فارغ از این موضوع، «حضور عشق» فیلم گرمی است که بعید است مخاطب تکنولوژی زده‌ی امروزی از تماشای آن ولو با در نظر داشتن سوژه‌ی تکراری‌اش پشیمان شود.

تماشای «حضور عشق» در نماوا

نوشته «حضور عشق»؛ بازگشت به خود اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط