«داستان آمریکایی»؛ نقطه خلق یک هیولای خیالی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری

فیلم داستان آمریکایی (American Fiction)، اولین ساخته کورد جفرسون، نویسنده و کارگردان، دو ژانر به‌ظاهر متفاوت – ملودرام خانوادگی و طنز اجتماعی – را در هم می‌آمیزد تا داستان یک نویسنده سیاه‌پوست برجسته را که از تجسم فرهنگ خود در سرگرمی‌های عامه‌پسند با کلیشه‌های خالی از ظرافت خسته شده است، روایت کند. او برای این که منظور خود را برساند، یک رمان شسته‌رفته مملو از شخصیت‌های سیاه‌پوست کلیشه‌ای می‌نویسد، اما در نهایت وحشت می‌بیند کتابش به یک موفقیت تمام‌عیار تبدیل می‌شود.

این تنها یکی از جنبه‌های تأثیرگذار «داستان آمریکایی» است که به جفری رایت فرصت بازی در یکی از گسترده‌ترین نقش‌هایش روی پرده بزرگ را می‌دهد. او در اینجا مردی است که به خانه برمی‌گردد و با مادر بیمار و خواهر و برادر خود که سال‌ها از آن‌ها دور بود – و همچنین احتمال یک عشق واقعی مواجه می‌شود. حوزه‌های شخصی و حرفه‌ای زندگی نویسنده در فیلم همیشه یکدست و بدون شاخه به شاخه شدن به هم نمی‌پیوندد، اما فیلم نگاه متفکرانه و اغلب بسیار بامزه به کسی دارد که می‌کوشد با خودش صادق باشد – درحالی‌که یاد می‌گیرد واقعاً خودش را تغییر دهد.

جفری رایت
جفری رایت

مانک (رایت) رمان‌نویس لس‌آنجلسی این اواخر نتوانسته است کتاب جدیدی منتشر کند – دلیل اصلی این که ناشران احتمالی فکر نمی‌کنند اثر او «به‌اندازه کافی سیاه است»، ادعایی که او را می‌رنجاند. مانک از دیدن فیلم‌ها و رمان‌های مملو از کهن‌الگوهای آشنا، تحقیرآمیز و خاص سیاهان‌ – برده، گانگستر، حاشیه‌نشین – عصبانی است و در فکر فرو می‌رود که شخصیت‌های اصلی حساس و کاملاً تحقق‌یافته کتاب‌های او اساساً جایی برای ابراز خود دارند؟

مصیبت‌های مانک زمانی بیشتر می‌شود که از او می‌خواهند در یک جشنواره ادبی در زادگاهش، بوستون شرکت کند – معنایش این است که او باید بار دیگر خانواده نابسامان خود را ببیند. مانک، مادرش اگنس (لزلی آگامز) را دوست دارد، اما علائم آلزایمر در اگنس مشهود است و این باری بر دوش خواهر دکتر او، لیزا (تریسی الیس راس) می‌گذارد که از زمان مرگ پدر از مادرشان مراقبت ‌می‌کند. مانک خیلی با لیزا صمیمی نیست، اما با کلیف (استرلینگ کی. براون)، برادر دگرباش خود که از دست او دلخور است، هیچ رابطه‌ای ندارد. پس از یک مرگ تکان‌دهنده، مانک مجبور می‌شود بیشتر در ماساچوست بماند که به او اجازه می‌دهد با کورالاین (اریکا الکساندر)، همسایه خانواده‌اش که به‌تازگی با او قرار می‌گذارد، بیشتر آشنا شود.

«داستان آمریکایی» که مبنای آن رمان «پاک‌سازی» نوشته پِرسیوال اِوِرت در ۲۰۰۱ است، روابط بین مانک و اعضای خانواده او را توسعه می‌دهد تا تماشاگر درک عمیق‌تری از این نویسنده ناراضی پیدا کند. مانک تا حدی خودبزرگ‌بین است، ضمن این که گاهی اوقات به خود اجازه می‌دهد دیگران را قضاوت کند؛ مانند وقتی که با سینتارا گلدن (ایسا ری)، یک رمان‌نویس سیاه‌پوست جوان بسیار موفق روبرو می‌شود. سینتارا با به کار بردن تمام کلیشه‌های مربوط به فقر سیاه‌پوستان، رمانی به نام «ما در دا گِتو زندگی می‌کنیم» نوشته است که مخاطبان بسیار از آن استقبال کرده‌اند؛ بنابراین وقتی مانک تصمیم می‌گیرد با نام مستعار، نسخه خود از این پرتره محبوب از بدبختی سیاهان را بنویسد – که نتیجه آن کتاب «پافولوژی من» است – قصد دارد ثابت کند این نوع بهره‌برداری چقدر بی‌شرمانه و ابلهانه است. در عوض، ناشران سفیدپوست و تهیه‌کنندگان هالیوود «پافولوژی من» را به‌عنوان یک کتاب «مهم» و «پرمعنی» تحسین می‌کنند. هدف مانک این بود کتاب او یک نقیضه باشد؛ بنابراین از موفقیت آن لذت نمی‌برد – بخصوص وقتی رمان‌های «شایسته» او خریدار ندارند.

 لزلی آگامز، تریسی الیس راس
لزلی آگامز، تریسی الیس راس

فیلم خطوط داستانی زیادی دارد که جدا از هم هستند و هم‌زمان به آن‌ها پرداخته می‌شود و جفرسون (یکی از نویسندگان سریال‌های «نگهبانان» و «وراثت») همیشه ماهرانه تعادل برقرار نمی‌کند. درحالی‌که انتقاد از صنعت سرگرمی با محوریت سفیدپوستان که به داستان‌ها با موضوع رنج سیاه‌پوستان علاقه دارد، حیاتی است، این تفسیر بعضی وقت‌ها می‌تواند تکراری، خیلی رو و فاقد خشم سوزان فیلم «گول‌خورده» به کارگردانی اسپایک لی باشد – که مضمون مشابه دارد. جالب این که «داستان آمریکایی» اغلب زمانی نکات خود را قانع‌کننده‌تر بیان می‌کند که بر مانک و اطرافیان او تمرکز دارد، – در اینجا با شخصیت‌های سیاه‌پوست کاملاً محقق و غیر کلیشه‌ای روبرو هستیم که کم پیش می‎آید هالیوود برایشان وقت بگذارد و یک گروه بازیگری درجه یک نقش همه آن‌ها را به‌خوبی بازی می‌کند.

رایت در نقش نویسنده‌ای که اجازه می‌دهد حق‌به‌جانب ‌بودن بر او غلبه کند و مانع درک ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران شود – نقطه‌ضعفی که کورالاین به لطف نقش‌آفرینی دوست‌داشتنی و استوار الکساندر بر آن تأکید می‌کند – غم‌زده و به شکل کنایه‌آمیز سرگرم‌کننده است. براون نیز در نقش مردی که در میان‌سالی بالاخره با تمایلات جنسی خود کنار می‌آید و خوشبختی را پیدا می‌کند – اما نمی‌داند خانواده‌اش چگونه در این زندگی جدید جا می‌گیرد- فوق‌العاده است. «داستان آمریکایی» می‌تواند لطیف و در عین حال به‌‌شدت بامزه و عاقلانه باشد، اما گاهی اوقات در تلاش برای گره زدن رشته‌های داستانی متعدد خود عجله می‌کند. بااین‌حال، فیلم در تمام مدت با ایده‌ها جان می‌گیرد و با شخصیت‌های پیچیده‌ خود کاملاً همدردی می‌کند؛ مثل یک رمان خوب که کنار گذاشتن آن خیلی سخت است.

داستان یک مرد و رابطه او با خانواده‌اش

جفری رایت در لس آنجلس در رختخواب بود که بن لیکلر، تهیه‌کننده به او پیام داد خبرهای خوبی در راه است. او بیدار شد و فهمید فیلم جدیدش، «داستان آمریکایی» در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو برنده جایزه انتخاب مردم شده است، جایزه‌ای که تقریباً همیشه نامزدی اسکار بهترین فیلم را تضمین می‌کند.

پوستر فیلم داستان آمریکایی

این اتفاق افتاد؛ «داستان آمریکایی» به کارگردانی کورد جفرسون راه خود را در رقابت اسکار ۲۰۲۴ باز کرد. فیلم در نود و ششمین دوره جوایز آکادمی جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی را برای جفرسون به همراه داشت و در چهار بخش بهترین فیلم، بازیگر مرد (رایت)، بازیگر مرد مکمل (استرلینگ کی. براون) و موسیقی متن (لورا کارپمن) نیز نامزد بود.

رایت پس از چهار فصل بازی در سریال «وست‌ورلد» روزهای شلوغی را در سینما می‌گذراند. او در نقش ژنرال گیبسون به گروه گسترده بازیگران فیلم «شهر سیارکی» به کارگردانی وس اندرسون پیوست و در فیلم زندگی‌نامه‌ای «راستین» ساخته جرج سی. ولف نقش آدام کلیتون پاول، چهره بانفوذ نیویورکی را بازی کرد.

وقتی جفرسون – که قبل از این که فیلمساز شود روزنامه‌نگار بود – فیلمنامه «داستان آمریکایی» را برای رایت فرستاد، بازیگر ۵۸ ساله از قبل تعدادی از مطالب جفرسون را تحسین کرده بود. او می‌گوید: «از فیلمنامه مشخص بود کورد نویسنده‌ای باهوش و خردمند است. او از رمان پرسیوال اورت داستان فوق‌العاده‌ای درآورده بود و هرچند پیش‌ازاین کارگردانی نکرده بود، اما کاملاً مشخص بود به شیوه‌ای تازه و متفکرانه، معماری روایی را درک می‌کند‌.»

کورد جفرسون
کورد جفرسون

اما رایت تا پیش از پایان فیلمبرداری، کتاب «پاک‌سازی» – طنز جسورانه‌ای که «داستان آمریکایی» بر مبنای آن ساخته شده است – را کامل مطالعه نکرد. او می‌گوید: «متوجه شدم کورد داستان کتاب را به شکل مورد نظر خودش تغییر داده است. او حتی تعدادی از لحظه‌ها را که داستان را تسریع می‌کند از نو ساخته بود. به لحاظ شخصی تحت تأثیر فیلمنامه قرار گرفتم. تقریباً مثل این بود که کتاب زندگی خودم را می‌خواندم.»

رایت در اینجا نقش نویسنده‌ای‌ دانشگاهی و در حاشیه را بازی می‌کند که کتابی برابر با سلیقه رایج می‌نویسد و برخلاف انتظار با موفقیت فراوان مواجه می‌شود. «داستان آمریکایی» در عین حال یک درام خانوادگی تأثرانگیز است.

مانک در ادامه باید از مادرش که دچار زوال عقل شده است، مراقبت کند. وقتی رایت برای اولین بار فیلمنامه را خواند، به‌تازگی مادری که او را در واشینگتن، دی.سی. بزرگ کرد از دست داده بود. او می‌گوید: «گاهی اوقات ناگهان در شرایطی قرار می‌گیریم که باید از کسانی که زمانی مراقب ما بودند مراقبت کنیم. مسئولیت‌ها و فشارهای ناشی از این موقعیت برای من قابل درک است؛ منظورم زمانی است که جهت زندگی، چه ازنظر شخصی چه به لحاظ کاری، از بیخ و بن تغییر می‌کند؛ و این رشته محرک فیلم است. این یک تفسیر اجتماعی و طنز نیست که فوق‌العاده است، اما برای من، هسته اصلی، داستان یک مرد و رابطه او با خانواده‌اش است. از جهاتی این رادیکال‌ترین جنبه فیلم است.»

ایسا ری
ایسا ری

دلیلش این است که نمایش چنین خانواده‌ای در فیلم‌ها غیر عادی است. رایت می‌گوید: «خیلی کم پیش می‌آید تصویری موثق از خانواده‌ای شوریده، دوست‌داشتنی و نابسامان ببینیم و آن خانواده ازقضا سیاه‌پوست باشد. من در تمام دوران کاری‌ام هیچ‌وقت این نت‌ها را نزده بودم. تا پیش‌ازاین هیچ‌وقت فرصت نداشتم در یک فیلم یا یک سریال در درون آن زندگی کنم، اما دوباره اشاره می‌کنم، این نکات به‌قدری در زندگی من حیاتی و محوری شده بودند که قرار گرفتن دوباره در چنین فضایی لذت‌بخش بود. دو زن من را بزرگ کردند، مادرم و خواهر بزرگ او و درواقع خاله‌ام؛ بنابراین، مادرم حضور برجسته‌ای در زندگی من داشت. او به‌کلی تکیه‌گاه و کانون خانواده ما بود؛ و بعد دیگر نبود. خیلی طول کشید آن خلأ و آن شکاف پر شود.»

در «داستان آمریکایی»، مانک با کله‌شقی و برای سرگرمی یک داستان خیابانی طنزآمیز می‌نویسد که فرض می‌کند هیچ‌کس آن را جدی نمی‌گیرد. در عوض، کتاب او گُل می‌کند و بلافاصله در دنیای ادبی و هالیوود فروخته. نگرانی‌های مالی مانک رفع می‌شود. رایت می‌گوید: «این ابراز خشم اخلاقی و ادبی اوست. مانک در اینجا یک قهرمان بی‌نقص نیست. یک درجه خاص از تکبر و نادیده‌گیری در درون اوست.»

مانک اغلب به همین دلیل با اطرافیان خود مشکل دارد. رایت می‌گوید: «نوعی انفصال، قطعاً ناتوانی در همرنگی با جماعت و ناهنجاری اجتماعی در اوست که بیشتر ناامیدش می‌کند و مانک را به نقطه خلق این هیولای خیالی که به سمت خودش می‌چرخد، می‌کشاند.»

و بعد مانک باید نقش هیولا را بازی کند. رایت می‌گوید: «چیزی که سعی کردم روی آن اصرار داشته باشم این بود که مانک نویسنده‌ای خوب و جالب است، اما بازیگر فوق‌العاده‌ای نیست. فکر کردم کمی سرگرم‌کننده است. او بهترین کاری را که می‌تواند انجام می‌دهد.»

رایت اولین گزینه کورد جفرسون برای نقش مانک بود. کارگردان می‌گوید: «وقتی کتاب را خواندم فکر کردم این شخصیت باید جفری باشد. وقتی هم که فیلمنامه را می‌نوشتم او در ذهنم بود. بعد فیلمنامه را به تعدادی از دوستانم نشان دادم و گفتم: “فکر می‌کنم جفری رایت برای این نقش عالی باشد.” و همه آن‌ها موافق بودند؛ بنابراین خیلی امیدوار بودم او پیشنهاد ما را قبول کند. صادقانه بگویم، اگر جفری می‌گفت: “نَه.”، نمی‌دانستم باید چه کار کنم. واقعاً گزینه دوم نداشتم. در این حد بگویم که اگر جفری نبود این فیلم را نمی‌ساختم.»

پوستر فیلم داستان آمریکایی

جفرسون ادامه می‌دهد: «خیلی خیلی خوشحالم او در همان مراحل اولیه قرارداد امضا کرد، چون وقتی جفری وارد پروژه شد، سرمایه‌داران تمایل پیدا کردند پول بیشتری بپردازند و بقیه بازیگران هم راحت‌تر به کار ملحق شدند. ازاین‌جهت، خودم را همیشه مدیون جفری می‌دانم که به من اعتماد کرد. می‌دانید، جفری در «بتمن» بازی کرده است، در جیمز باند بازی کرده است، در فیلم‌های وس اندرسن بازی کرده است. او در حالی به این پروژه آمد که من قبلاً هیچ فیلمنامه‌ای ننوشته بودم، هیچ‌وقت کارگردانی نکرده بودم – اعتماد او به من به دیگران اجازه داد به من اعتماد کنند و به من ایمان داشته باشند. او در مراحل اولیه این خطر را پذیرفت که در ادامه روند کار را بسیار ساده کرد. مطمئنم او خیلی راحت می‌توانست بگوید: “نَه، بچه” و برود و در یک فیلم دیگر “بتمن” بازی کند.»

رایت از شروع فیلمبرداری در بوستون احساس می‌کرد «داستان آمریکایی» فیلم خوبی از کار درمی‌آید. بخشی از آن نوع رفتار عوامل تولید بود. او می‌گوید: «گروه تولید اولین مخاطب هستند و به شما می‌گویند کاری که می‌کنید شاید خاص باشد، چون وقتی می‌بینید ۱۷ ساعت از روز را صرف توجه بیشتر به جزئیات و بهتر شدن کار می‌کنند، می‌دانید درگیر چیزی ارزشمند هستید.»

منبع: اسکرین دیلی، ایندی‌وایر، د رپ

تماشای فیلم داستان آمریکایی در نماوا

نوشته «داستان آمریکایی»؛ نقطه خلق یک هیولای خیالی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط