دو فیلم کوتاه؛ از «سرایت»‌ و پیشگویی‌ها تا «سیلویا»‌ و درامی قوی

امتیاز دهید post

مجله نماوا، سحر عصرآزاد

یک فیلم پیشگویانه

فیلم کوتاه «سرایت» درام خود را بر پایه آینده و عصر پساآنتی بیوتیک‌ها بنا کرده و بر این بستر؛ چالش انسان‌ها با بیماری را در یک خانواده نمونه‌وار به تصویر می‌کشد.

این فیلم ۱۷ دقیقه‌ای محصول سال ۲۰۱۶ انگلستان، به نویسندگی و کارگردانی پل کوک و دومینیک ریس رابرتس ساخته شده که در زمان ساخت یک درام علمی- تخیلی بوده، اما امروز تبدیل به واقعیت و تجربه مشابه همه مردم جهان در مواجهه با پاندمی کرونا شده است.

«سرایت» می‌تواند مصداق نگاه موشکافانه هنرمندان دغدغه‌مند به خود، جامعه و جهان اطراف‌شان باشد که در واقعیت برگرفته از هشدارهای دکتر مارگارت چان؛ رئیس کل پیشین سازمان بهداشت جهانی در خصوص آینده‌ای است که در آن عفونت‌های شایع درمانی نخواهند داشت و عامل کشتار خواهند بود.

فیلم در آینده‌ای نامعلوم می‌گذرد؛ با محوریت یک پدر (تام) و دختر کوچکش (ایمی) به عنوان خانواده‌ای نمونه‌وار، تک افتاده و فروپاشیده که به واسطه شیوع بیماری و عدم اثرگذاری آنتی بیوتیک‌ها مادر و فرزند پسر را از دست داده‌اند.

نماهای آغازین فیلم برش‌های موازی بین نقاشی کشیدن دختربچه و غذا درست کردن پدر است که در سکانس مواجهه آنها به حقیقتی تلخ می‌انجامد؛ ایمی در اتاق قرنطینه روی جعبه آنتی بیوتیک تصویر خانواده چهار نفری خود را در طبیعت کشیده و پدر با ماسک، سوپی را که برای او پخته می‌آورد و با تک سرفه دخترک هراسان اتاق را ترک و در اتاق را قفل می‌کند!

تجربه‌ای که امروز همه ما مردم روی کره زمین به نوعی آن را در سال‌های اخیر تجربه کرده‌ایم و به راحتی می‌توانیم با این قاب همذات‌پنداری کرده و خود را به کابوس واقعی و تجربه کرده‌مان بسپاریم. این سنتز خواسته و ناخواسته فیلم است که در عین روایت درام علمی- تخیلی خود، مخاطب را به تجربه زیستی‌اش رجعت داده و تلخی این موقعیت دراماتیک را دوچندان می‌کند.

از همین سکانس فیلم در قالب یک فلاش بک به چگونگی شکل گرفتن این موقعیت دراماتیک می‌پردازد؛ زمانی که که ثبات نسبی بر رابطه تام و ایمی حاکم بوده است. هرچند جای خالی مادر و برادر و نگاه حسرت بار ایمی به تاب خالی حیاط که اجازه بازی کردن با آن را ندارد، برجسته است.

پرداخت ظریف همین چرایی با نماهایی کوتاه و بریده و پرسشی که در ذهن مخاطب شکل می‌دهد، به گونه‌ای در درام چنگ می‌اندازد که اتفاقی ساده مثل عروسک تدی ایمی را تبدیل به یک راز کودکانه و کشف آن توسط پدر را بدل به یک تهدید می‌کند.

عروسکی به جا مانده از برادرِ غایب که می‌تواند آلوده و عامل بیماری باشد و پدر را وامی‌دارد با تک سرفه ایمی او را قرنطینه و عروسک را پنهان کند. این فلاش بک کاربردی و کوتاه در عرض چند دقیقه به این مواجهه سویه‌ای دراماتیک و ناگزیر داده که عقل و احساس را به چالش می‌کشد.

در چنین شرایطی است که پرسش تکان دهنده ایمی پدر را به فکر فرو می‌برد (قراره بهتر بشم؟) و کنش تام را در برداشتن علامت ضربدر روی پنجره (که نشان می‌دهد مورد جدید بیماری در آن مکان پیدا شده) به دنبال دارد. کنشی نمادین در جهانی که راه حلی برای بهبود و ادامه حیات نیست و سویه‌ای قهرمانانه و تراژیک پیدا می‌کند.

کشف درام نهفته در واقعیت

فیلم کوتاه «سیلویا» به رابطه عاطفی بین اعضای یک خانواده و یک ماشین می‌پردازد که به نوعی نماد و آیینه فقدان‌ها و عشق‌های از دست رفته‌ای است که نقطه تلاقی آنها این شیء یا در واقع شخصیت است.

این فیلم ۱۸ دقیقه‌ای محصول انگلستان است و سال ۲۰۱۸ براساس یک داستان واقعی به نویسندگی و کارگردانی ریچارد پِرِندِرگاست ساخته شده است. فیلمی که موفقیت‌های بسیاری در جشنواره‌های جهانی داشته که از آن جمله می‌توان به جایزه بهترین فیلم کوتاه از جشنواره منهتن و جشنواره فیلم‌های مستقل لندن اشاره کرد.

همانطور که اشاره شد «سیلویا» براساس یک ماجرای واقعی شکل گرفته و کپشن هم به این نکته تأکید دارد اما وقتی فیلم آغاز می‌شود، این جریان زندگی عادی و واقعی یک خانواده در سفر جاده‌ای است که توجه مخاطب را جلب می‌کند.

خانواده‌ای متشکل از یک زن جوان (مندی)، مادر و دو فرزندش که سوار بر یک ماشین قرمز؛ اوپال سناتور مدل ۱۹۸۴ در حال مراوده و گپ و گفت روزانه هستند. از شلوغ‌کاری و کثیف کاری بچه‌ها تا حمایت‌های مادربزرگ از نوه‌ها در مقابل عصبانیت مادر.

پس سیلویا کیست و کجاست؟ نوار کاست قدیمی که از ضبط ماشین پخش می‌شود ترانه سیلویا را تکرار می‌کند اما این همه ماجرا نیست و نریشن کاربردی فیلم به گونه‌ای موجز و بجا، راوی واگویه‌های زن به مخاطب است. سیلویا همین ماشین قدیمی است که از نقطه نظر مَندی به عنوان نمادی از خاطرات خوش از دست رفته معرفی می‌شود و به تدریج شخصیت پیدا می‌کند.

واگویه‌های او لزوماً بار اطلاعاتی ندارند بلکه حس و حالِ مندی را در طول این سفر مهم بازگو می‌کنند بدون آنکه اطلاعات طلایی را قبل از سکانس افشاگری به مخاطب لو بدهند و همین پرداخت کلید کنجکاوی و همراهی مخاطب است.

این کار باعث شده فیلم گونه و ژانر خود را به راحتی لو ندهد و مخاطب را با حال و هوایی متفاوت مواجه کند که به همراهی تنگاتنگ او تا سکانس غافلگیرانه و تأثیرگذار پایانی بیانجامد. در عین حال با کارگردانی و میزانسن‌ها حس و حالی نوستالژیک به این سفر بدهد و بدون آنکه به طور مستقیم نظرگاه کاراکتر مَندی باشد، حسی از حسرت و غمی پنهان داشته باشد.

بخصوص می‌توان این دریافت را از نماهایی داشت که دو کودک را در صندلی عقب در حال بازی و شیطنت نشان می‌دهد و به شکلی هوشمندانه به دلتنگی و ناراحتی زن از اینکه قرار است در پایان سفر از ماشین محبوب خانوادگی‌شان جدا شود، تعمیم پیدا می‌کند. درحالیکه دلتنگی تنها برای جدا شدن از ماشین محبوب خانوادگی؛ سیلویا نیست!

حتی کدهایی همچون همدلی مادر با مَندی که همچون مرهمی بر زخم‌های نهان دخترش می‌گوید (بالاخره یه اتفاقی می‌افته!) و تأکید او بر اینکه این ماشین شخصیت دارد، به گونه‌ای در دل روابط و مناسبات روزمره این خانواده تلطیف شده و هسته پنهان درام را تا بزنگاه مورد نظر لو نمی‌دهد.

به این ترتیب با فیلمی رئال با حس و حال نوستالژیک خانوادگی مواجه هستیم که از لحظه تحویل ماشین به خریدار، به شکلی روان و هوشمندانه کدهای کاشته شده درام به برداشت می‌رسند. اما در عین غافلگیر کردن مخاطب، حس ناخوشایند سرخوردگی و رو دست خوردن را به او نمی‌دهد.

بلکه مخاطب را به لایه‌ای عمیق‌تر از ماجرای محوری می برد که در آن مستند و درام با هم پیوند خورده است. در عین حال به یک سنتز تأثیرگذار می‌انجامد که ویژگی مهم فیلم را برجسته می‌کند؛ روایتی دراماتیک از واقعیتی تراژیک که به واسطه خوانش تصویری و روایی فیلمساز جذابیت یافته و مخاطب را به همدلی عمیق با آدم‌های واقعی داستان می‌رساند.

تماشای «سرایت»‌ و «سیلویا» در نماوا

نوشته دو فیلم کوتاه؛ از «سرایت»‌ و پیشگویی‌ها تا «سیلویا»‌ و درامی قوی اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط