«تئاتر بی‌نظیر بریتانیا»؛ در ستایش تئاتر

امتیاز دهید post

مجله نماوا، علیرضا نراقی

شیفتگی به تئاتر ارتباطی با کودکی دارد و این بر هر کس که آشنا به هنر نمایش است امری است که به بداهت مکشوف است. تئاتر همچنین ارتباطی عمیق‌تر دارد با اولین تجربیات اصیل انسان در طبیعت. عنصر تقلید از یک سو راه کشف موجودات برای کودک است و از سوی دیگر راه انسان اولیه برای یادگیری زیستن در طبیعت بوده است. همچنین تقلید به مرور مایه و ماهیتِ آموزش انسان‌ها به یکدیگر را شکل داده و راهی برای ارتباط و درک دیگری بوده است، بنابراین تقلید برسازنده تمدن انسانی نیز بوده است و تئاتر متکی است بر تقلید چنان که گاه به اختصاری افراطی، تئاتر را هنر تقلید نامیده‌اند. تقلید مانند همه عناصر دیگر زندگی که هر کدام در هنر از سودمندی و فایده‌ رها شده‌ و به خلاقیت ناب و مواجهه اصیل با وجود بدل شدند، در هنر خود را بازیابی کرده است و علاوه بر هنرهایی چون نقاشی، پیکرتراشی و… اوج ظهور خود را در تئاتر یافته است. به همین دلیل انسان در تئاتر کودکی، مواجهه با طبیعت، ارتباط انسانی و تمدن را یکجا تجربه می‌کند. تئاتر هنری است درباره انسان، برای انسان و توسط انسان. در خلق و ارائه و دریافت هنر تئاتر، انسان است که نقش اصلی را بازی می‌کند؛ ‌صحنه‌ با یک لکه نو و یک انسان جان می‌گیرد، به شرطی که انسانی دیگر تماشا کننده باشد. با رویکردی دیگر باید گفت که تئاتر با جادو هم به معنای واقعی کلمه و هم به معنای استعاری آن ارتباط دارد. تقلید و کنش جلوه‌گر و نمایش‌گرایانه، در جادو حضور داشته است تا جهان به تسخیر و تسلط انسان درآید و با دست پنهان حرکت دهنده آن ارتباط برقرار شود تا سرشت و سرنوشت آدمی به چنگ درآید. از سوی دیگر در معنای استعاری جادو نیز تئاتر حضور دارد، جادو آنطور که در روزمره به کار می‌رود از متأثر شدن و اثرگذاری عمیق درونی خبر می‌دهد؛ تحولی که از جنس تحولات گذرای روزمره نیست. کیست که در سالن تئاتر این جادو را تجربه نکرده باشد؟ پاسخ روشن است، تنها کسانی این تجربه را ندارند؛ کسانی که هیچگاه به تئاتر نرفته‌اند. اما گاه می‌توان به طریق دیگری نیز این تجربه را کسب کرد. مجموعه «تئاتر بی‌نظیر بریتانیا» امکانی است برای تجربه این جادو و علاوه بر این، امکانی است برای آن دسته از شیفتگان تئاتر که هیچگاه فرصت و زمینه این را پیدا نکرده‌اند که نمایش‌های بزرگ و روز دنیا را از نزدیک ببینند.

این مجموعه شامل سه قسمت می‌شود. در قسمت اول با یکی از بزرگترین بازیگران تئاتر جهان و یک شکسپیرین کم‌نظیر معاصر مواجهیم؛ ایان مک‌کلن. بسیاری از ما این بازیگر بزرگ را با نقش فراموش نشدنی‌اش در سه گانه «ارباب حلقه‌ها» به یاد داریم، اما مخاطبان تئاتر، خاصه تئاتر بریتانیا، او را بیش از هر چیز با اجراهای متنوعی که از اکثر متن‌های شکسپیر داشته است می‌شناسند. مک‌کلن در این مونولوگ طولانی اما گرم و جذاب و سرزنده از لذت‌های بازیگری، نشان می‌دهند که چگونه برای یک بازیگر آزموده، با تجربه و مسلط؛ مهمتر از همه برای کسی که نمایشگری در سلول‌ها و کلام، صوت، بدن و ذهنش نفوذ کرده باشد؛ بازیگری همچون شکلی از بودن باشد، صحنه و نور و تماشاگر کافی است تا ساعت‌ها ارتباط از سر هوشیاری، سرگرمی، شادی، اندوه و زندگی اتفاق بیفتد. او تماشاگران را نیز به صحنه می‌آورد، نمایش تک نفره‌اش را با آنها پیش می‌برد و در طول این چند ساعت، زندگی خود را روایت می‌کند و از گذر زندگی خود برخی از نقش‌هایش و بهترین مونولوگ‌های نمایشنامه‌های شکسپیر را به کمال اجرا می‌کند. او تاریخی از تئاتر بریتانیا و از اصالت و اثرات تئاتر ارائه می‌دهد، از رهگذر اجرای یک نمایش تک نفره‌ی متنوع، خود را افشا می‌سازد و از رهگذر افشای خود، لذت ناب تئاتر را به مخاطب می‌چشاند و این چه معنایی دارد جز یکی شدن نمایشگر و تماشاگر و نمایش؟ این چیزی جز همان معجزه تزکیه تئاتر نیست. من در میان تماشاگران آن نمایش نبودم اما از پشت گیرنده خانگی و به واسطه نماوا موفق شدم آن تزکیه را حس کنم؛ پس این تجربه را از دست ندهید.

دومین قسمت به یکی از درخشان‌ترین متن‌های تئاتر امروز بریتانیا اشاره دارد، متنی که از درونش یک شاهکار در سریال‌سازی کمدی چندسال اخیر نیز ساخته شد. فیبی والر بریج نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، در مونولوگی کامل متن مشهور خود «فلیبگ» را اجرا می‌کند. او با کمترین حرکت و با ظریف‌ترین واکنش‌ها در صورت، با کلام گرم و دقیق خود که گویی کلمات را در کام به رقص می‌آورند، «فلیبگ» را خلاصه اما کامل اجرا می‌کند. نکته جالب این است که در این اجرا ظرایفی از این متن درخشان نمایان می‌شود که حتی در سریال دو فصلی «فلیبگ» کمتر منتقل شده بود و این ظرایف بیشتر به حزن درونی و تنهاییِ عمیق شخصیت‌های این متن شخصیت‌محور و البته سرخوش و رها برمی‌گردد.

اما قسمت سوم این سریال اجرایی است کامل و کم‌نظیر از نمایشنامه هملت ویلیام شکسپیر بر صحنه تئاتر ملی بریتانیا. اجرایی بی‌کم و کاست، وفادار به متن و روند آن و زبان نمایشنامه شکسپیر. اما این نمایش در عین وفاداری، دارای رویکردی مدرن در کارگردانی، صحنه‌پردازی و ساخت شمایل شخصیت‌ها است. این اجرا که به کارگردانی لیندزی ترنر به صحنه رفته است و با حضور بندیکت کامبربچ در نقش هملت همراه است، با در هم بردن صحنه‌ها و بر آوردن هر یک از آنها از دل دیگری، به سیالیت و روانی خاصی در اجرای متن شکسپیر رسیده است که لحظه‌ای تماشاگر را با رخوت خود رها نمی‌سازد و از این نمایشنامه با وجود کلام شاعرانه و پر تفصیل، نمایشی فشرده و نفس‌گیر به وجود آورده است. دیدن این نمایش با آن ساخت تصویری درخشان و کارگردانی تلویزیونی هوشمندانه و مسلط بر متن، به شکلی شگفت‌آور اما به اجبار محدود، به تجربه زنده دیدن نمایش نزدیک است. البته همچنان فاصله زیاد است، تأثیر متفاوت از دیدن زنده یک اجراست، اما بداعت و همراهی درست کارگردانی تصویری باعث شده است که از قاب گیرنده خانگی هم این اجرا دیدنی و بسیار جذاب و اثرگذار باشد.

سریال سه قسمتی «تئاتر بی‌نظیر بریتانیا» ضیافتی است برای لذت بردن از هنر نمایش، فضایی است برای ستایش از تئاتر و غرق شدن در جهان پر قدمتِ جادو، خلاقیت و حکمتِ این هنر؛ هنری که به واسطه‌اش، انسان‌ در صحنه‌ای با یک لکه نور و چشمانی بینا و مشتاق، خود را آشکار و متحول می‌سازد.

تماشای «تئاتر بی‌نظیر بریتانیا» در نماوا

نوشته «تئاتر بی‌نظیر بریتانیا»؛ در ستایش تئاتر اولین بار در بلاگ نماوا. پدیدار شد.

مطالب مرتبط